حس خوبی نسیت
مثل موندن بین یه دوراهی!
تقصیر خودم بود نباید میزاشتم این اتفاق بیوفته
به جای اینکه نظرش رو تغییر بدم بدتر ترغیبش کردم
الان فقط کافیه حرف های قبل رو بهش بزنم تا یه هفته سر به بیابون بزاره
هیچی هم براش مهم نیست
نه کارش
نه زندگیش
نه خانواده اش
نمی دونم چه کار کنم؟
یه دوراهی
اگه بخوام الان رابطه رو قطع کنم، هر چیزی امکان داره اتفاق بیوفته
اگه ادامه بدم مطمئنم برای هر دومون مشکل پیش میاد
اگه غریبه بود دلم نمی سوخت ولی ...
دو هفته پیش که اون حرفا رو بهش زدم اینقدر قرص های آرام بخش و مسکن خورده بود که الان گندش در اومد
از معده اش نمونه برداری کردن
هنور معلوم نیست قضیه تا چقدر حاده
نمی خوام برام مهم باشه ولی وقتی میبینم براش اینجوری مشکل پیش میاد خودمو مقصر میدونم
اگه من باهاش نرم تر برخورد کنم ، دیگه این مشکلات رو نداره ولی خودم چی؟
به خاطر غیبت هاش در آستانه اخراج از محل کارشم هست
چه کار کنم؟!!!