عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

باز هم خرابیه ماشین

07:59:57 AM پنج‌شنبه 28 tir 1386

HTML clipboard

دیروز با  بچه ها قرار گذاشتیم بریم دانشگاه ، صبح ساعت 8 سه راه  180 کیلومتر باید میرفتیم و بر میگشتیم فقط به خاطر گرفتن رمز عبور برای ثبت نام اینترنتی

اصلا نمی خواستم با ماشین خودم برم ولی مامان نظرمو عوض کرد ، همیشه شب قبل از اینکه برم گرمسار با بابا میرفتیم تعمیر گاه تا از سلامت ماشین مطمئن بشم ،ولی اینبار چون از قبل قرار نبود با ماشین برم ،تعمیر گاه هم نرفتم .

رفتنی خیلی خوب بود ،سر راه ایوانکی نگه داشتیمو یه کم استراحت کردیمو یه زنگی به ندا زدم و کمی هم با رویا صحبت کردم

وقتی دانشگاهو دیدم کلی شُکه شده بودم خیلی قشنگ شده بود تمام گل های آفتابگردون در اومده بودن و کلی جلوه داده بود به دانشگاه (کسی که تعریف نمیکنه بزار خودم یکمی از محل تحصیلمون تعریف کنم)

 

کارمون تو دانشگاه یک ربع هم طول نکشید ، وقتی سوار ماشین شدیم که بر گردیم ،استارت زدم روشن نمیشد ، استارت میخورد ولی بعد خاموش میشد ،چند باری امتحان کردم ولی باز خاموش میشد ،در کاپوت رو باز کردم ،یکمی با شمع ها ور رفتم ولی بازم فرقی نکرد ، همین موقع یه تاکسی اومد ،صداش کردم گفتم : آقا میشه یه نگاه به ماشین بندازین  ؟  راننده: من چیزی سر در نمیارم  من : خیلی ممنون  ، به همین راحتی رفت ، بعد از کلی فکر کردن رفتم تو دانشگاه پیش آقای کیانی حراستمون که همیشه دم در میشینه ، یه پسر تپل حدودا بیست و هفت ساله ، خیلی پسره خوبیه کلی از امتحانا رو کمکمون کرد ؛ رفتم پیشش گفتم : از ماشین چیزی سر در میارین؟ کیانی: من که نه ،ولی فکر کنم بعضی از دوستان بدونن ؛ با هم رفتیم بالا تو ساختمون و رفتیم پیش نجفی (خیلی آدم مزخرفیه ،تا حالا چند بار بهمون گیر داد موقع امتحانا) اونم با همون غرور همیشگی : من از رنو چیزی سر در نمیارم ، اگه 206 بود یه چیزی  ؛ خود کیانی هم از جواب نجفی مونده بود ، کیانی گفت: بیا بریم من بهت آدرس بدم برو یه تعمیر کار با انصاف بیار بالا سر ماشین سنگین تره تا بخوای منت اینا رو بکشی ، بعد رو کاغذ آدرس اصغر ربیعی رو داد گفت برو اینو بیار ، هم با انصافه هم کار بلد ، اگر هم قطعه ای خواست عوض کنه میای پیش خودم هر چه قدر بود من پولشو میدم ،بعدا با هم حساب میکنیم  ؛(اینجور موقع ها خدا این آدم ها رو از آسمون میفرسته) بعد تا دم ماشین با من اومد تا ببینه در چه وضعیتیه .

داشتییم ماشینو میدیدم که یه هو یه پژو 206 اومد دم در دانشگاه ، کیانی: آقا بیا ببین چیزی میفهمی !

پسره از ماشین پیاده شد ، از اون خلافا بود ، معتاد هم بود ، موهای بلندشو از پشت بسته بود و یه سیگارم روی لبش ، اگه کیانی نبود عمرا اگه صداش میکردم ، تازه دو نفر بد تر از خودش تو ماشینش نشسته بودن . پسره گفت: یه استارت بزن ،سریع پریدم پشت ماشینو یه استارت زدم ، خیلی ماهرانه نگاش کرد وگفت: فهمیدم چه ایرادی داره ، تو آریا شهر مکانیکی دارم ، فقط چند دقیقه صبر کن برم برگه امو از تو دانشگاه بگیرمو بیام .  کیانی به من گفت: اگه نتونست برو همون اصغر آقا رو بیار ،بعد رفت

ما هم یه یک ساعتی منتظر پسر معتاده موندیم ،دیدم خیلی داره دیر میشه ، رفتم کنار ماشینش به دوستاش گفتم: مطمئنید دوستتون میتونه درستش کنه؟ یکی از معتادین محترم با وضعیت وحشتناکش پیاده شد ،اومد نزدیکه من ، خیلی وحشتناک من بر گشتم عقب اونم میومد جلو ، مینا و مریم از ماشین پیاده شدن اومدن کنارم ،پسره گفت: آبجی اون درسته به قیافش نمیاد ولی اینکارس ! ما سه تا وقتی این وحشی رو دیدیم از ترسمون رفتیم تو ماشین نشستیم تا دوستشون بیاد

وقتی تشریفشونو آوردن ،آستیناشو زد بالا و رفت یه سری لوازم از تو ماشینش آورد و اومد سمت ماشین ما ، گفتم: شرمنده ببخشید مزاحم وقت شما هم شدیم ،گفت: نه عزیز ، فقط شش تومن خرج داره ها ،ما سه تا هم خندیدم و فکر کردیم شوخی میکنه گفتم: شما درستش کنید هر چه قدر شد ما تقدیم میکنیم ، یه ده دقیقه بعد گفت : استارت بزن رفتم استارت زدم دیدم درست شد ، خیلی خوشحال شدم ( اینجور مواقع من فقط میخندم و اصلا نارا حتیمو نشون نمیدم ، نه اینکه بیخیالم نه ، به خاطر مریم و مینا که تو دلشون خالی نشه) با خنده گفتم: حالا چقد تقدیم کنم ، گفت: همون قدر که گفتم (خیلی جدی) راستش از دستم راضی باش من تعمیر کارم اگه میومدین تعمیر گاه که حتما بیست تومن رو ازتون میگرفتم ، بعد نشونم داد که ایراد ماشین چی بود ، منم شش تومن بهش دادم ، راضی بودم چون واقعا اگه درستش نمیکرد معلوم نبود چی پیش میومد ، مریم و مینا خیلی غر زدن که چرا بهش پول دادم .

رفتم پیش کیانی و بهش گفتم درست شد ،گفت:همون معتاده درستش کرد؟ گفتم: بله  ولی بی انصاف پولشم گرفت کیانی: نا مرد مثلا هم دانشگاهی بودینا ، بعد گفت پول نمیخواین تو راه یه وقت باز مشکل داشته باشه ،گفتم: نه همراهم هست، ملی کارتمم باهامه ،گفت: خیالم راحت شد ، مراقب باشید ، به سلامت  .خدا حفظش کنه ،خیلی دلداریمون داد

تو راه بر گشت هم هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد ، جریمه هم نشدم

smsنوشت:مینویسم. . . . ::.د ی د ا ر.::. . . .تو اگر بی من و دلتنگ منی. . . . یک به یک فاصله ها را بر دار

 جک نوشت:  به دلیل نداشتن جک مودبانه و اخلاقی از نوشتن جک معذورم

پی نوشت: به صورت اینترنتی برای ترم بعد یعنی ترم پنجم  انتخاب واحد کردم ، تاریخ امتحانامم گرفتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد