عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

آخر هفته


دیگه بی خیال پارسی باکس شدم، همش خرابه!!!
من الان باید تو نمایشگاه رسانه ها بودم  :'( آخه همه بچه های فرفر با هم قرار گذاشتن، اونم ساعت چهار یعنی همین الان! اسمایلی افسردگی
عیب نداره سر خودمو با نوشتن پست گرم میکنم تا ساعت بگذره و نزدیک غروب شه که بریم خونه بابا جلال اینا!
نسبتا بیماریمان فروکش کرده، و فقط آبریزش بینی داریمایشالا همه اونایی هم که آنفولانزایی شدن از جمله ندا و سعید هم زودتر خوب شن، البته بگما دوره ی این بیماری دو سه هفته ایه و توقع نداشته باشن که زودتر از اون خوب شین!
بابا هم با کوله باری از سوغاتی اومدولی همه سوغاتیهاش از یک نوع بود اونم فقط پوشاکبازم دستش دد نکنه از هیچی بهتر بود! تعریف میکنه که همینا رو هم با کلی مصیبت گرفته، چون اجازه به هیچ کس نمی دادن خارج از برنامه ی اونا بیرون از هتل بره، اینا رو هم موقعی که میخواستن برن فرودگاه یواشکی پریدن تو فروشگاه کنار هتل و اولین غرفه که غرفه ی پوشاک بوده رو غارت کردن و وقتی راننده میاد دنبالشون کلی سرشون غر میزنه که بر گردیـــــــــــــن! البته به ترکی و بابا هم که هول شده بوده بابت جنسهایی که خریده بود یه صد دلاری میده به مغازه دار که دیگه نمیره بقیه اش رو بگیره و مغازه دار تا کجا دنبال اتوبوس بر گشته که حدود بیست دلار بقیه رو بده به بابا! خدایی معرفت رو داشتینکلی لباس و ژاکت و سویشرت وکاپشن و شلوار گرمکن خریده که همش هشتاد دلار شده و وقتی حساب کردیم اگه همینا رو از اینجا میخرید کمتر از دویست دلار نمی شد!!! من یه کیف، دو تا لباس بافتی، یه ژاکت برداشتم آهان اون غرفه تو فروشگاه به دلیل سردیه هوا فقط لباس زمستونی داشته به همین خاطر بابا هم فقط لباس زمستونی خریده)
برای اتاق ها هم پرده آورده که هنوز ایران نیومده! پرده اش یه مدله باحالیه ، فقط نخه که اون وسطا با نخ دیگه ای به شکل گل دراومده، پرده هایی که خرده (4 تا) هر کدوم هفتاده و پنج هزار تومن در اومده و بابا میگفت برای عید میاد ایران و هر کدوم دونه ای دویست و پنجاه تا سیصد تومن میفروشن!! ولی خدایی اصل بریلانته ها(اسم همون کارخونه ای که بابا رو دعوت کردن)!!!
جاتون خالی سه شنبه موقع رفتن به دانشگاه یه حالی کردیم اساسی! که اگه بابا بفهمه دیگه نمی زاره با ماشین برم!
خب چه کار کنم ماشین های مدل بالا میومدن به هوای کورس و من هم کم نیاوردم با پراید کورس گذاشتم با بی ام وتا حالا نمی دونستم پراید هم که سرعتش از 130 بالاتر بره مثل سمند بوق میزنه، که الان فهمیدم(اسمایلی های بلاگ اسکایم بد نیستا)
دلم میخواست این وبلاگم تو بلاگفا بود، این جا احساس غربت میکنم، بین خودمون بمونه نسخه ی قبل از این تو بلاگفا بود، ولی یه ایرادی که داره اینه که بازدید کننده هاش خیلی زیاد میشد و اشنا زیاد بود، که خلاف قانون وبلاگ نویسیه من بود ، به همین خاطر اوردمش بلاگ اسکای تا کمتر بازدید کننده داشته باشه
برم دنبال اون قالب پارسی باکس خودم ببینم میتونم بیارمش اینجا!!!


اضافه نوشت:دختر گلاب خونه، همدل و همزبونه، چشماش دو تا ستاره دلش یه آسمونهامروز روز ما دختراسفک نمی کردم امسال این همه تبریک داشته باشم! دیشب اولین کسی که بهم مسیج داد و بهم تبریک گفت آقا مری خودمون بودبعدشم بیشتر دوستان دبیرستانی و دانشگاهی و ... کلی ذوق مرگم الانآخه سعید هم تو بیابونی(اغراق) از موبایلش برام جیمیل زده و تبریک گفته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد