ازدواج

پی نوشت: امروز روز ملی ازدواجه، و من امروز یک عدد پیشنهاد داشتم، قراره تا دو روز دیگه فکر کنم و جواب بدم که آیا قصد ازدواج دارم یا نه
پی نوشت بعد: الان که قصدشو نداری از در و دیوار خواستگار میریزه و وقتی قصدشو پیدا کردی قحطی خواستگار میشه

بازگشت

من بالاخره بازگشتم! خدایی الان میفهمم معتادی که میخواد ترک کنه چه عذابی رو میکشه!
ولی من معتادی بودم که همچینم بی مواد نبودم، محل کارم به نت وصل بودم و وبلاگ های برو بچس رو میدیدم، فقط وقت وبلاگ نویسی نداشتم!

 

اینقد اتفاقات داشتم برای تعریف که همه رو یادم رفته! ولی بزار اول از اینکه چرا سیستمم خراب شد بگم

 

یکی از همکارامون آقای م گفت یه آنتی ویروس دارم فلانه و بهمانه!اینقد از این تعریف کرد که به هوس افتادم تو خونه نصبش کنم چون مطمئن بودم سیستمم ویروسیه، برنامه اش رو ریخت تو فلشم و آوردم خونه. چشمتون روز بد نبینه با کلی مصیبت من اینو نصب کردم بعد که زدم سیستم رو اسکن کنه، هر چی فایل ویندوز هم بود ویروس شناسایی کرد و دست آخر خودشم ویروس شناخت! دیگه هیچی از سیستمم نمونده بود، هشتاد درصد از فایل هامو ویروس شناخته بود و به جهنم فرستاد!
بعد از اون هر کاری کردم یه ویندور نصب کنم نشد، فرداش به مامان گفتم سیستم رو ببر کلینیک، پس فرداش از کلینیک زنگ زدن که نمیشه ویندوز نصب کرد مشکل سخت افزاری داره میفرستیمش شرکت بعد از یه هفته معلوم نیست سیستم رو کدوم قبرستونی برده بودن که اونا هم نفهمیده بودن چشه، گفتم بزار کلینیکشو عوض کنم، بردم پیش آقا مهدی، اونم بعد از سه روز گفت نمی دونم ولی ببرینش پیش رفیقم آدرسش نزدیکه! ما هم کیس رو گذاشتیم رو کولمون و بردیمش یه بیمارستان خصوصی، ولی این بار از همون اول با خشانت برخورد کردم و گفتم الان تست کن ببین  میتونی درست کنی،  درست کردنش رو بزار برای بعد! همین تحکم کافی بود تا دوساعت بعدش بهم زنگ بزنه و بگه  مشکلش رو رفع کردم فقط بگین چه برنامه هایی میخواین تا براتون بریزم!!! خدایی میبینی با دو ساعت مشکلش حل میشد ولی دو هفته من معتل شدم
بعد که رفتم بگیرم آقاهه گفت این احتمالا ضربه خورده یا نوسان برقه! ما هم رفتیم یه محافظ کامپیوتر جدید گرفتیم! بعد بگو چی شد؟! مامان اعتراف کرد که موقعی که میخواسته کیس رو ببره ، ماشین رفته رو دست انداز و کیس از رو صندلی افتاده کف ماشین
این بود داستان بی سیستمی من!
حالا تا بقیه قضایا یادم بیاد اینو تعریف کنم،

چند هفته پیش بعد از ظهر مشغول کار بود که الهه گفت داخلیتون چنده؟ تلفن کارت داره! منم گفتم و تلفن رو وصل کرد،گوشی رو که بر داشتم یه آقاهه با صدای کاملا لوس و قبیحانه گفت: الــــــــــــــــــــــو ، من که حسابی تعجب کردم گفتم بفرمایید وقتی طرف صدامو شنید یه کم خودشو جمع و جور کرد، گفت ببخشید با خانم ر کار داشتم، گفتم خودم هستم بفرمایید(پیش خودم گفتم شاید یکی میخواد اذیتم کنه) گفت: با خانم بهار ر کار داشتم گفتم آقا بهار ر خودم هستم گفت: از کی تاحالا؟ من که حسابی گیج شده بودم گفتم آقای محترم من بهار ر هستم شما؟ گفت من همسر خانم بهار ر هستم( یه لیوان آب قند بده دستم یادم میوفته فشارم میاد پایین) اولش حسابی کُپ کردم ولی بعد خندم گرفت و گفتم: آقای محترم تو این سازمان ما دو تا خانم بهار ر  داریم که احتمالا اشتباه شماره رو گرفتین، آقاهه که بدتر از من هول کرده بود کلی عذر خواهی کرد و گفت پس دوباره به اپراتور زنگ بزنم

خیلی حس بدی بود وقتی گفت همسرشون هستم ، یه لحظه به خودم و به همه چی شک کردم

پی نوشت: بیست تومن خرج سیستم کردم، کلی فیلم و عکس خانوادگی رو هارد بود که به کلی فراموش کرده بودم بریزم تو چند تا دی وی دی ، تو این چند روز هم این کیس وامونده کلی از این مغازه به اون مغازه چرخیده، خلاصه فک کنم چند وقت دیگه کلی عکس وفیلم های خانوادگیمون بیاد بیرون

smsنوشت: در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی ست...

جک نوشت: مجلس جهت کاهش قیمت سکه،طرح سکه با عکس م ا ن را تصویب کرد