دعا میکنی، برای همه! اول از اعضای خونواده شروع میکنی! بعد میری سراغ فامیل؛ از اون بزرگشون تا اون کوچیکه؛ از اون که هر روز میبینیش و تا اون که سالی یه بار میبینیش! بعد نوبت دوستات میرسه! دوستای قدیمی مدرسه، دوستای دانشگاهی، دوستایی که یه زمانی همکار بودین، دوستای متفرقه!
از اون حالت معنوی خارج میشی و یادت می افته برای خودت دعا نکردی!!! یعنی کسی پیدا میشه که برای تو هم دعا کنه!!!
پی نوشت: یه مطلبی رو توی یه وبلاگی خوندم که حالم اساسی گرفته شد!
پی نوشت بعد: یه جورایی حالم گرفته است! دلیلشم واضح و روشنه برام! امیدوارم زیاد طولانی نشه مدتش
اضافه نوشت: نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده یا نه! اینکه کسی رو از نزدیک دیده باشی، بعد از مدتی وبلاگت رو پیدا میکنه، بعد مدام رد و بدل کامنت! یه سری اتفاقات می افته! یه سری دلگیری ها پیش میاد، اون فرد ازت دور میشه، تو هم حق رو بهش میدی! بعد از حدود دو سال و اندی، اون دوست یهو پیدا میشه و تولد چهارسالگی وبلاگت رو بهت تبریک میگه! و تو هر چه قدر میگردی آدرس وبلاگ اون فرد رو به یاد نمیاری که ازش تشکر کنی...
خدایا بهار ما رو خزون نکن!
خدایا آمین گو رو لال نمیران D:
میگن هرچی در حق بقیه دعا کنی در حق خودت مستجاب میشه.
تا حالا همچین حالتی برام پیش نیومده، اما خوب قایمکی نوشتن از این مشکلات هم داره!
چه خوب:)
حالا تو هی گیر بده به این قایمکی نوشتن من!!!
دعا کن دعای من مستجاب بشه منم دعا میکنم دعات مستجاب بشه (فول دوبلکس :دی)
خیلی وقته نتونستم دعا کنم :(
دعا کن بتونم دعا کنم :(
D:
هر وقت تونستی از ته دل آه بگی، اون موقع میتونی دعا کنی
میگم مارشال، شما تا این موقع بیداری و این شهر مهم رو دو دستی تقدیم اجنبی ها کردین!!!