همیشه روزهای تولدم، با وجود شادی وصف ناپذیری که توی وجودم دارم، یه حس غم انگیز هم توام با اون حس شادی دارم! واقعا نمیدونم این حس از کجا نشات میگره، ولی یه چیزی توی وجودم میگه خب یک سال دیگه هم گذشت! سالی که از یه سری لحاظ با تمام سال های پیش فرق داشت! توی این یک سال خیلی چیزا تجربه کردم که تا حالا نکرده بودم.
وقتی نوجوون بودم همیشه میگفتم بیست و چهار سالگیم یه سال خاص برام میشه! همیشه فکر میکردم توی این سال وارد مرحله ی جدیدی از زندگیم میشم(کار، ازدواج، تحصیلات...) فکر میکنم به همه ی اون چیزایی که دنبالشون بودم برسم
پی نوشت:هی! تولدت مبارک دختر کوچولو
پی نوشت بعد: در مورد امروز و مراسمات و تشکیلات بعدا مینویسم
سلام تولدت مبارک.خوش بهالت من که امسالم روز تولدم تنها بودم .به منم سرکی بزن
ممنون
الهی هیچ وقت تنها نباشی
به به، دوباره مبارکا باشه.

24 سالگی؟ یادم نمیاد 24 سالگیم چه حسی داشتم
میگن عمر مهم نیست چند سال باشه، مهم اینه که خوش باشه
به به خیلی متشکر بابت کیک و هدیه مجازی
ایشالا که همیشه خوش باشه
این خانم کوچوله، همینه که حالا واسه خودش یه پا خانم خانمها شده
اوهوم
همونه که از هر انگشتش یه هنر میریزه D:
یه خورده ازت تعریف میکنن پر رو نشو
تو هم شدی ندا!
قربونت برم ایشالا ۱۰۰ تا بهار ببینی
زیاده خب
به ۸۰ تاش قانعم