اون روز خونه ی سارا، یه کتاب زیر اون گوسفند بزرگ و خوشگل که حسین واسه ولنتاین خریده بود،خود نمایی میکرد، منم که مرده ی دیدن کتاب( همیشه قفسه ی کتاب سارا پر از کتابهای نابه)، اولین کاری که کردم بعد از خوردن شربت، رفتم سراغش! باورم نمیشد، کتاب شوهر آهو خانوم بود که من شب قبلش شدیدا هوس خوندنش رو کرده بودم! بوی نون میداد اول این کتاب!(اگه خونده باشی میفهمی چی میگم) یادمه اون روزا (حدود شش سال پیش) که خوندمش، از مردها متنفر شدم! ولی کتابی بود که عاشق آخرش بودم! حق همه ی مردهای خائن میدونم این نوع سرنوشت رو! با دیدن اون کتاب رفتم به همون شش هفت سال پیش! اون روزهای کنکور و اینا بود که من این کتاب رو خوندم! بعدشم کلیدر رو خوندم! الحق که کتاب های معروف چیز دیگه ای هستن! همون زمان کنکور بود که اسکارلت و برباد رفته رو هم خوندم! کلا همینجوریه! زمان هایی که وقتت تنگه، راحت تر میتونی شب ها که میخوای بخوابی، چندین ساعت رو به خوندن کتاب اختصاص بدی!( هان؟ جرات داری چیزی بگو)
پی نوشت: توی قفسه ی کتاب های سارا دفترچه چک عشقشون رو دیدم! خیلی جالب بود. از بیشتر برگه هاش هم استفاده کرده بودن! هر جفتشون!
پی نوشت بعد: میدونی الان چه ذوقی دارم که میخوام خوارشوهر شم؟؟؟!
اضافه نوشت: میگه میدونی چند روزه سالوادر ندیدم؟؟؟ مایکل بدبخت که مرد، حالا نوبت سالوادر رسید اسمایلی پناه میبرم به خدا از شر فارسی1
ممممم کتاب. خیلی می دوستم
منم می خوام خائرشوور شم خو
شما دز دوست داشتنتون خیلی بالاتر از منه
کی به کیه، تو هم خائر شوور
اگه بدونی چند وقته نتونستم بشینم با خیال راحت و وقت باز یه دو خط کتاب بخونم
شوهر آهو خانم یه غلطی کرده (البته من این کتاب رو نخوندم)، ولی خوب به بقیه ی ما مردا چه ربطی داره؟
خواهر شوهر سارا؟
مگه شما فرصت سر خاروندن هم داری؟
پایان نامه ات چی شد؟
گفتم مردای خائن نه شما
سارا خودش یه خواهر شوهر داره
سعید آقا منظورم خواهر شوهر مهدیه خانوم بود! نمیگیری داداچ من
گرفتم، گفتم یه کم خودمو خر کنم
ولی هنوز که نه به داره نه به باره، جلو جلو ذوق میکنی واسه چی؟
پایان نامه هم تا یکی نره بنویسدهش، خود به خود که نوشته نمیشه، میشه؟
کلا مزه اش به اینه که قبل از به دار و به بار بودن آدم ذوقش رو ببره
ایول پس به نتیجه رسیده که قراره نوشته بشه!
چقدر باید بی افتی تو خرج، کلی باید شیرینی بدیا