دیدی آدم یه جمله میشنوه و با همون یه جمله قلبش مچاله میشه!
دیدی آدم یه بغض رو به زور توی گلوش نگه میداره و خیلی تلاش میکنه تا نترکه
ولی با یه جمله، چنان بغضش میترکه که خودشم تصور نمیکرد! دیدی یه جمله هست
که همه ی زندگی یه نفر رو توصیف میکنه! دیدی یه جمله هست که تازه عمق
فاجعه رو بهت نشون میده! یه جمله که وقتی میشنوی از یک نفر متنفر میشی!
وقتی میشنوی به فکر ویروون شدن یه نفر می افتی! وقتی میشنوی نمیدونی به حال
کی گریه کنی! وقتی میشنوی نمیتونی باور کنی عزیزترین کست وسط این جمله
است! اصلا لال میشی و نمیتونی حرفی بزنی! همه ی روزهای پشت سرت مثل یه فیلم
از جلوی چشمات میگذره! فقط به این فکر میکنی که چرا همه ی پسرا اینقدر کم
ظرفیتن! چرا نباید به عشق و دوست داشتنشون پایبند باشن! چرا خوب خوبشون هم
بعد از چند سال کم میاره! یک عالمه چراهای دیگه. لااقل اینقدر مرد باش که
نخوای فیلم بازی کنی و رودست بخوری! کاش بفهمی طلاق توافقی یعنی چی! که
مطمئنم حالا حالاها معنیشو نمیفهمی!
پی نوشت:خیلی سخته، خیلی سخت، اینکه ببینی عزیزترین دوستت داره ذره ذره نابود میشه و تو نتونی کاری براش انجام بدی، میفهمی چی میگم؟
پی نوشت بعد: دیروز با یکی که تا حدودی میشناختت حرف زدم، مطمئن شدم که تصمیمم درسته!
حالا من ادعایی ندارم، ولی خوب وقتی میگی همهی پسرها برمیخوره به آدم دیگه
من موقعهایی که کاری از دستم برنمیاد حرصم میگیره، عصبی میشم، دلم میخواد داد بزنم، حرصمو سر یکی خالی کنم، ولی فایدهای نداره چون هیچ کدوم آدمو آروم نمیکنه! من این حسو وقتی داشتم که مصطفی رو انداختن زندان
حالا خوبه ادعایی نداری، ولی دیگه بهم ثابت شده، ظرفیت همه اتون چهار پنج سال بیشتر نیست
حالا خدا رو شکر که آزاد شد ولی برای این جور وقتا خدا باید یه آپشنی جلوی راهمون قرار میداد