امروز صبح داشتم میز صبحونه رو جمع میکردم، تنها بودم، پیش خودم داشتم برنامه میریختم که بعد از این کار از کجا شروع کنم( جارو، گرد گیری، چیدن مبل های پذیرایی، زدن پرده های پذیرایی، نقاشی کردن دور قاب، کارهایی بود که باید امروز میکردم) ، یهو تلفن زنگ زد، یه آقایی پشت خط بود، گفت از پلیس صد و ده زنگ میزنم، دوباره گزارشی رسیده حول ماشینتون، یه دقیقه بیاین دم در. منم چادر چاقچور کردم و رفتم، یهو آقا پلیسه با موتورش رسید، گفتم دوباره چی شده؟ گفت گزارش جسم مشکوک به بمب کنار ماشینتون دادن، اومدم بررسی، گفتم شما هم باشین، با هم رفتیم سمت ماشین، روی صندوق عقب، یه جعبه صبز رنگ بود، که مثل جلد کتاب بود؛ آقا پلیسه یه کم بررسی کرد و بعد درش رو باز کرد، جای مهر و جانماز بود، گفت ببخشید دیگه گزارشه! بعد گفت شما ماشین رو بیارید دم کانکس ما پارک کنید راحتتریم! بعدشم صورت جلسه کرد و امضا گرفت و رفت! دیگه سر شناس هم شدیم! خلاصه که اول صبحی کلی وقتمون رو گرفت!
پی نوشت: خانه داری از همه ی کارهای موجود سخت تره! مطمئنم!
پی نوشت بعد: فردا سبزه میندازم!
پی توشت بعد بعد: هیچی!!!
زیگولی با بهترین فیلتر شکن مجانی و سریع درخدمت شماست
www.zigoli.blogsky.com
zigoliproxy@gmail.com
شاید تله است؟ میخوان اول شکتون رو کم کنن بعد یهو نقشهشون رو عملی کنن!
یه دوتا بادیگارد واس خودت استخدام کن
ولی نگفتی بهار، با سازمانهای جاسوسی رابطه داری؟
احتمالا کار آمریکای جنایت کاره
بزار حالا کارمو بکنم، به جاهای باریک کشید بادیگارد هم میگیرم