-
تعدیل
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1387 19:09
و اینک موج جدید تعدیلات ملت های آمریکا و اروپا به سازمان ما هم رسید و از معاونت ما هم هفت هشت نفری تعدیل شدیم(یعنی منم جزوشون بودم) دلم برای آقای کارگزینی خیلی سوخت! من که این همه باهاش لج بودم دیروز واقعا دلم براش سوخت! طفلکی خیلی خجالت کشید وقتی گفت تا آخر قرار دادتون(یعنی اسفند) در خدمتتون هستیم و بعد از اون .......
-
هفته ویجار(بیجار هم میگن)
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1387 18:51
به قصد یه پست طویل و طولانی نشستم حالا باید دید تا چقد طویل میشه خب حالا از چی بگم؟ از پست قبل شروع میکنیم! الان خیلی خوشحالم که پست قبلی هیچی در مورد موضوعش ننوشتم! آدمیزاده دیگه از یه چیز ناراحت میشه و دو ساعت دیگه همه چی یادش میره(البته بعضی موضوعا) بعد از گفته های خودش پشیمون میشه! چون مشکل حل شده! در واقع مشکلی...
-
تموم شدن
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 10:03
امتحانام تموم شد و من الان باید خوشحال باشم ! ولی نیستم دلم میخواد بیام و یه پست خیلی طولانی بنویسم؛ در مورد خیلی چیزا! در مورد خیلی کسا!!! ولی نمیتونم! یه بغض فرو خورده یک هفته اس داره قلقلکم میده! ولی نمی خوام و نمی تونم خالیش کنم! کی فکرشو میکرد اینجوری بشه! از یه طرف دلم نمیخواد چیزی در موردش بنویسم! اصلا ولش کن !
-
بخیر گذشت
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 10:40
خدا رو شکر امتحان دیروزم بخیر گذشت! فکرشم نمیتونستم بکنم که مینا در شعاع یک متری من باشه سوالای تستیمو همه رو با مینا چک کردم! یه مراقبه گندی هم داشتیم ، سریع میومد پاسخنامه مینا رو میزاشت زیر ورقه های دیگه اش! تشریحی ها رو هم قبل از امتحان همون موقع که ورقه ها رو گذاشتن پایین صندلیمون با هم چک کردیم! از این بهتر...
-
غیرت
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 19:33
اینقد حال میکنم این مردا بعضی وقتا غیرتی میشن گفتم بعضی وقتا! وگرنه همیشه این غیرتشون بی جاس، ولی در مواقعی پیش میاد که این غیرتی شدنشون کاملا به جا میباشد امروز صبح که داشتیم از دانشگاه بر میگشتیم حدودا سیزده نفر بودیم که همه با هم بلیط گرفتیم(برامون گرفتن ) خلاصه اینکه نصف اتوبوس ما بودیم و نصف دیگه ی اتوبوس هفت هشت...
-
گزارش
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 20:20
امروز بعد از یه هفته رفتم سر کار، با استقبال بی سابقه ی همکاران مواجه شدم! فک نمی کردم اینقد دلشون برام تنگ شده باشه! نسرین میگفت جای خالیت کاملا محسوس بود از بس شیطونی میکنم و یه جا بند نمی شم، وقتی دو روز نمی رم همه میفهمن! اونوقت بعضی از همکارا اگه ماهی یه بار هم بیان کسی کاری به کارشون نداره... خدا رو شکر رئیس...
-
:|
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 20:14
سلام ملیکم وسط امتحانا اومدم بگم تا اینجا که بد نبود فک کنم مدیریت مالی افتادم فک کن منه معتاد در روز 10 دقیقه هم تو نت نیومدم! خدایا خودت شاهدی پس بی زحمت همه رو بالای 12 رد کن که مشروط نشم اینقده دلم میخواد یه از صب تا شب بیام بشینم پای نت که نگووووووووووو سر کارم هم نرفتم این چند وقته! اخراج نشم شانس آوردم از...
-
بد بختی
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 12:10
HTML clipboard شنبه امتحان زبان2، یکشنبه امتحان پاورپونت(آموزش ضمن خدمت) دوشنبه امتحان مدیریت مالی من الان اینجا چه کار میکنم؟
-
اعلام موجودیت
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 15:53
من هستما، یه وخ نگرانم نشین دارم درس میخونم خیر سرم تا میرسم خونه به جای نت بازی و وبلاگ بازی میرم سر درسم خدایی همه وبلاگ نویسا دارن درس میخونن، فضا خیلی خلوته الانم داریم لواشک میخوریم با همکاران من برم به کارم برسم، اومدم اعلام وجود کنم و برم اضافه نوشت: چند پست پیش نوشتم دل ممیخواد الان اول بهمن باشه، یادته؟! خوب...
-
یلدا
شنبه 30 آذرماه سال 1387 18:06
آخی امشب یلداس! یعنی طولانی ترین شب سال، توفیرش با دیشب و فردا شب به خاطر یه دقیقه اس جاتون خالی ما دیشب یلدا گرفتیم؛ خونه ی عموی مامانم، سی چهل نفری بودیم که شب زنده داری کردیم و کلی تخمه و انار و هندونه تناول فرمودیم، به نیابت از امشب! چون هم اول هفته اس هم بچه ها امتحاناشون شروع شده، هم اینکه همه دیشب جمع بودیم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 آذرماه سال 1387 18:12
پی نوشت: این پست خالی نبود، پر از حرف بود که قابل انتشار نبود اضافه نوشت: برای اینکه ملت رو بیشتر بچزونم این شعر نوشت رو هم اضافه میکنم شعر نوشت: من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد برگ خشکیده ی ایمان را در پنجه باد رقص شیطانی خواهش را بر آتش سبز نور پنهانی ببخشش را در چشمه مهر اهتزاز ابدیت را می بینم بیش از اینسوی...
-
سینوحه
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 19:06
عجب جشنی بود، جشن تولد سایتمون! کلی بهمون خوش گذشت، کلی عکس گرفتیم، م برامون کلیپ ساخته بود با آهنگ محمد نوری(لالا لالا لا لا لا، ما برای آنکه ایران...) عکس همه امون هم توش بود آخر جشن هم مراسم کیک بری و کیک خوری داشتیم، از همه با احساس تر این بود که همگی (تقریبا سی نفر) با هم عکس انداختیم یه حس خاصی داشتیم، یه جشن...
-
دس دس
شنبه 16 آذرماه سال 1387 19:41
نامزدی ندا خیلی خوش گذشت، هر چند دیر رسیدم ولی از نرسیدن بهتر بود ساعت ۵ با مامان نشستیم زنگ زدیم به آژانس های دور و اطراف، محض رضای خدا یه دونشون ماشین نداشت، آخرش زنگ زدیم به بابا که خودتو برسون،ساعت یک ربع به شش حرکت کردیم ، ای تو روح هر چی ترافیکه. از هر جا میرفتیم می رسیدیم به ترافیک، فک کن ندا به تک تکمون زنگ...
-
چن تا خبر
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 16:57
به کلی قید پارسی باکس رو زدم، فقط نمی دونم آرشیو قبلیم رو چه کار کنم؟ همه رو به صورت اچ تی ام الی دارم، ولی نمیدونم چطوری منتقلش کنم به این وبلاگ، شایدم از اینجا اسباب کشی کردم رفتم آفتاب! هنوز مرددم فردا جشن نامزدیه نداس نامزدی دعوتیم،به خاطر همین امروز زود اومدم و فردا هم نمی رم سر کار ماشین نازنینمون رو هم فروختیم...
-
ازدواج
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 15:11
HTML clipboard پی نوشت: امروز روز ملی ازدواجه، و من امروز یک عدد پیشنهاد داشتم، قراره تا دو روز دیگه فکر کنم و جواب بدم که آیا قصد ازدواج دارم یا نه پی نوشت بعد: الان که قصدشو نداری از در و دیوار خواستگار میریزه و وقتی قصدشو پیدا کردی قحطی خواستگار میشه
-
بازگشت
شنبه 9 آذرماه سال 1387 19:04
من بالاخره بازگشتم! خدایی الان میفهمم معتادی که میخواد ترک کنه چه عذابی رو میکشه! ولی من معتادی بودم که همچینم بی مواد نبودم، محل کارم به نت وصل بودم و وبلاگ های برو بچس رو میدیدم، فقط وقت وبلاگ نویسی نداشتم! اینقد اتفاقات داشتم برای تعریف که همه رو یادم رفته! ولی بزار اول از اینکه چرا سیستمم خراب شد بگم یکی از...
-
:(
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 15:46
پی نوشت: سیستمم تو خونه داغون شده، معلوم نیست کی درس شه پی نوشت بعد: مامـــــــــــــــــــان؛ من سیستمم رو میخوام پی نوشت بعد بعد: همین که قصد کردم تند تند بنویسم اینجوری شد
-
آدمک
جمعه 24 آبانماه سال 1387 13:13
آدمک آخر دنیاست بخند، آدمک مرگ همینجاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند آدمک خر نشوی گریه کنی، کل دنیا سراب است بخند آن خدایی که بزرگش خواندی ،بخدا مثل تو تنهاست بخند پی نوشت: به شدت دارم با آدمک همزادپنداری میکنم! پی نوشت بعد: دلم میخواست الان بهمن بود، یعنی آبان و آذر و دی تموم شده بود، از این...
-
قسمت
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 15:18
امروز به خودم قول دادم که هر وقت تونستم هر چند کوتاه بنویسم!!! تجربه ثابت کرده موقعی که درس دارم میخونم بیشتر آپ میکنم همچین هوا سرد شده؛ شبا فکر میکنی عنقریبه که برف بیاد پنجشنبه هفته پیش که از خواب پا شدم از صب دلم شور میزد، بی خودی دلهره داشتم! وقتی مامان گفت بعد از ظهر بریم بهش زهرا دلم هُری ریخت پایین! ولی بعد...
-
تولدت مبارک ضامن آهو
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 19:21
پی نوشت: عیدتون مبارک پی نوشت بعد: هر کاری کردم دلم راضی نشد برای فردا چیزی ننویسم!
-
دانشجویی درس خون
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1387 18:45
می دونی چند وقته میخوام بیام بنویسم هی نمی شه! اصلا دلم تنگ شده بود برای اینجا! از وقتی روزها کوتاه شده احساس میکنم همش وقت کم میارم؛ تا میرسم خونه شبه و همین که یک ساعت در کنار خانواده باشی هم خودش کلیه! فک کنم همین چهار شنبه پنچشنبه ها بتونم آپ کنم! اصلا فک نکنید که هر هفته دارم کلاس هامو دودر میکنما!!!! بازم اصلا...
-
دوست داشتن
شنبه 11 آبانماه سال 1387 14:07
اگر می دانی، در این جهان، کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت آبرویت را به تاراج می برد مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است که باشد زندگی کند لذت ببرد و نفس بکشد پی نوشت: به قول م همینه که میگن دوست داشتم از عشق بر تر است! پی نوشت بعدی: شعرش از سیاوش بود، فامیلیشو یادم نیست
-
آخر هفته
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 16:32
دیگه بی خیال پارسی باکس شدم، همش خرابه!!! من الان باید تو نمایشگاه رسانه ها بودم :'( آخه همه بچه های فرفر با هم قرار گذاشتن، اونم ساعت چهار یعنی همین الان! اسمایلی افسردگی عیب نداره سر خودمو با نوشتن پست گرم میکنم تا ساعت بگذره و نزدیک غروب شه که بریم خونه بابا جلال اینا! نسبتا بیماریمان فروکش کرده، و فقط آبریزش بینی...
-
می خوام بنویسم
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 20:24
اینقد دلم میخواد بنویسم که نگو، ولی سر درد وحشتناکی دارم که نمی تونم چشمامو باز نگه دارم، پس با چشم بسته مینویسم! :| کمی از خط های اعصابم کم شده و دیگه مثل قبل خط خطی نیست، البته اینم دلایلی داره و مهمترینشم اینه که جناب مزاحم فعلا کاری باهام نداره، البته این ساکت بودنش همون سکوت قبل از طوفانه! :S جاتون خالی هم جشن...
-
ویروس
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 17:33
عارضم به خدمتتون که اینجا الان ویروسیه، چون نویسنده ویروسیه، پس مواظب باشید یه وخ آنفولانزا نگیرید، من گفتم؛ نیای بگی از تو گرفتما!!!! این چند روزه جز بخور و بخواب کار مثبت دیگه ای انجام ندادم، درسته همش خواب بودم، ولی حسرت یه خواب چند ساعته رو دارم، چون وقتی تب داری بخوابی جز کابوس چیز دیگه ای نمیبینی! اونم چه کابوس...
-
مادر
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 17:46
حس مادری رو دارم که بعد از دو هفته به بچه اش رسید پی نوشت: بهترم، ولی هنوز اونقدر سرپا نیستم که بتونم یه پست خوب بنویسم پی نوشت بعد: اصلا دلم نمی خواد اینجا کسی به دیگری توهین کنه، اگه یه ذره احساس کنم فضا از حوزه ادب خارج شده خیلی راحت کامنتدونی رو غیر فعال میکنم
-
خوشحالم
جمعه 26 مهرماه سال 1387 12:09
پنج شنبه هفته ی دیگه جشن نامزدی دعوتیم! در پوست خود نمی گنجم فک کن با یه ارکستر محشر! یه جشن نامزدی! وای چی میشه! پی نوشت: من اسمایلی های خودمو میخوام! من وبلاگ خودمو میخوام پی نوشت بعد: ما یه کار غیر اخلاقی کردیم! آلبوم یه شاخه نیلوفر چاووشی رو دانلود کردیم! ما یعنی دسته خلافکار بروبچس همکار اضافه نوشت: دوباره سر و...
-
یه عالمه حرف
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 18:59
خیلی وقته تمدد اعصاب پیدا کردم ولی این سرویسه که چند روزه رفته رو اعصابم! من مینویسم حالا هر وقت درست شد کپی پیست میکنم اینقد حرف جمع شد که نمی دونم از کجا شروع کنم از همون سه شنبه هفته پیش میگم، جاتون خالی با بروبچس قرار گذاشتیم رفتیم دانشگاه؛ ولی قبلشم همه جا رو پر کردم که من دو ساعت دوم رو نمی مونم و بر میگردم هر...
-
من آن تک درختم
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 15:05
ای سـاربان، ای کـاروان، لیلای من کـجا می بری با بردن لیلای من، جان و دل مرا می بری ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری در بسـتن پیمان ما، تنها گواه مـا شد خــدا تا این جهان بر پا بود، این عشق ما بماند به جا ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری در بستن پیمان مـا، تنها گواه مـا شد خـدا تا این جهان بر پا بود،...
-
کفش هایم کو؟
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 15:26
پی نوشت: به مناسبت تولد سهراب پی نوشت بعد: نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد : "چه سیب های قشنگی ! حیات نشئه تنهایی است." و میزبان پرسید: قشنگ یعنی چه؟ - قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال و عشق ، تنها عشق ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس. و عشق ، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ، مرا رساند به امکان یک...