عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

دیدار

کاش پشتِ دیوار ِدیدارها دلتنگی پنهون نمیشد



پی نوشت: اگه دلتنگیه بعد از دیدار ها نبود، هر وقت گذرم به "کوی یاران" میخورد، با سر میرفتم واسه دوباره دیدنشون

همه چی فرت

بعضی وقتا آدمها یه کارهایی میکنن که اصلا لازم نیست انجامش بدن، احتمال میدن انجام دادنش به نفعشونه ولی مطمئن نیستن واقعا عاقبت کارشون چی مشه

کار دیروز منم یه جورایی شبیه همین کارها بود

واقعا نمیدونم چه مرضی بود که من بخوام گوشیم رو آپدیت کنم؟!!!

موقعی که داشتم آپدیت میکردم اخطار داد که اطلاعاتت ممکنه نابود بشه، ازشون بک آپ بگیر! خب منم از مموری بک آپ گرفتم! نمیدونم چرا من فقط مموری رو دیدم و کلمه Phon رو ندیدم! (الان که دوباره برنامه آپدیت رو اجرا کردم، دیدمش)

خلاصه یه نیم ساعتی اونم با اینترنت پرسرعت طول کشید تا این آپدیت شه!

بعدش که گوشی رو روشن کردم، انگار برای اولین بار قراره سیم کارت رو بزاری تو یه گوشی که تازه خریدی!!!

نه از اس ام اسا خبری بود، نه از نت های مهمی که داشتم! نه از شماره تلفن هایی که روی گوشی ذخیره شده بود...(جالبه که مموری ذره ای تغییر نکرده بود)

اس ام اسام زیاد بود خدایی! هر کی هر مناسبتی اس ام اس میخواست به من میگفت من بهش میدادم

نت هام که دیگه نگو! چه اطلاعاتی که من اونجا نداشتم! یه سری اطلاعات داشتم که از یک سال و نیم پیش جمع کردم! فکرشو بکن! چه روزهایی که مشقت کشیدم و اینا رو جمع کردم! همش پاک شد

شماره تلفن هایی که دیگه به افرادش دسترسی ندارم! من نمیدونم چرا گوشیم موقع سیو کردن شماره ازم نمیپرسه میخوای تو گوشی سیو کنی یا روی سیم کارت؟؟!! که من همه رو روی سیم ذخیره کنم تا دیگه مشکلی پیش نیاد، خودش همه رو رو گوشی ذخیره میکنه

خلاصه اینکه همچین حالمان گرفته شد از این بابت!!!

تازه هیچ تغییره ملموسی احساس نمیشه! کلا فک کنم کشک بود آپدیت کردنش




پی نوشت: میگه کلا همه بعد از فارغ شدن افسردگی میگیرن! فارغ از درس، فارغ از کار، فارغ از زایمان ....( افسردگیه فارغ شدن از کار رو تجربه کردم ولی بقیه رو نه)


وقتی آمپرمون بالا میرود

همیشه خانم ها به امر شریف ”شرط و شروط تعیین کردن“ مشغولن. ولی حالا وقتشه که ما مردها هم تکلیف خودمون رو روشن کنیم.



خانوما توجه کنن؛ اینها قانون های ما هستن: توجه بفرمایید که همه قانون ها شماره ”1“ هستن

1. با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست

1. گریه کردن یعنی باج خواستن!

1.هر چیزی که می خواهید درست بگید. بذارید درست روشنتون کنیم: با گوشه زدن به جایی نمی رسین با کنایه زدن به جایی نمی رسین با حرفای مبهم به جایی نمی رسین صاف و پوست کنده بگین چه مرگتونه

1. هیچ اشکالی نداره اگه سوال های ما رو با ”بله“ و ”خیر“ جواب بدین. خیلی هم خوشحال میشیم.

1. بی زحمت فقط وقتی مشکلتون رو پیش ما بیارین که بخواهین ما حلش کنیم. ما فقط مشکل حل کردن بلدیم. اگه همدردی می خواهید برید پیش بقیه خانم ها.

1. اگه برای 17 ماه متوالی سردرد دارید، یه چیزیتون میشه. خودتونو به دکتر نشون بدین.

1. چیزایی که 6 ماه پیش گفتیم رو توی دعوای امروز علیه خودمون استفاده نکنین. اصلاً می دونین چیه؟ ما فقط حرفای هفته پیش یادمونه.

1. اگه فکر می کنین چاقین خب حتماً هستین دیگه. چرا باز می پرسین؟

1. اگه از حرف ما 2 تا برداشت می کنین و یکیش شما رو عصبانی یا غمگین می کنه، پس منظور ما این یکی نبوده، اون یکی بوده.

1. یا از ما بخواهید یه کاری براتون بکنیم، یا بهمون بگید چطوری باید انجامش بدیم. نه هر دو تاش با هم! اصلاً اگه شما بهتر می دونید که چطور باید انجام بشه، چرا خودتون انجام نمی دین؟

1. اگه خیلی احساس میکنین که حتماً باید یه حرفی رو بزنین، حداقل تا آگهی بازرگانی تلویزیون صبر کنین. نه وسط فیلم!

1. کریستف کلمب از کسی آدرس نپرسید. ما هم نمی پرسیم.

1. ما مردا فقط اسم 16 تا رنگ رو بلدیم.

1. اگه ما پرسیدیم ”چته؟“ و شما گفتین ”هیچی“، ما هم فرض می کنیم چیزیتون نیست. البته میدونیم که یه مرگیتون هست، ولی به دردسرش نمی ارزه.

1. اگه یه چیزی می گین ولی نمی خواهین جوابشو بشنوین، پس ما هم یه جوابی می دیم که نخواهید بشنوید.

1. وقتی می خواهیم با هم بریم بیرون، هر چی که بپوشین خوبه. به جون خودمون راست می گیم.

1. لباساتون کافیه.

1. کفشاتون هم خیلی زیاده.

1. اندام ما خیلی هم متناسبه. خپل هم خیلی خوبه.

1. خانمای محترم. از اینکه این مطلب رو خوندین متشکریم. ضمناً اگه قراره امشب جدا بخوابیم اصلاً نگران نباشین. بیرون خوابیدن برای مردا مثل پیک نیکه.




پی نوشت: یعنی خونشون حلال شد با این شرط و شروط ها

پی نوشت بعد: یه مرد جرات داره امروز از شعاع یک کیلو متری من رد شه!!!



اضافه نوشت:

اینجانب همین الان متوجه شدم دعوت نامه گوگل ویو دارم

بیزحمت دوستانی که میخوان جیمیلشونو بدن تا منم دعوتشون کنم

چند روزی هم طول میکشه تا دعوتنامه بیادا

آذر

اصولا آذر از اون ماه هاییه که خیلی دوست داشتنی نیست، با اینکه توی آذر پر از جشن تولده ولی نمیدونم چرا اینقد سنگین و غمگینه! اصلا خصوصیت بارز آذری ها هم همین تودار بودنشونه!

آذر پارسال یکی از بهترین آذرهایی بود که گذروندم! به خاطر جشن ها وتولد ها و اتفاقات خوبی که توی خودش داشت!

برعکس آذر دو سال پیش که همش غم و غصه و مریضی و مرگ بود!

یعنی خدا داری یه سال در میونش میکنی؟!!!
امیدوارم امسال هم آذر خوبی پیش رو داشته باشیم (کلی گفتم)




پی نوشت: تو فکره یه قرارم، توی یه روز خاص D: (امیدوارم همه چی جور شه)

پی نوشت بعد: هر روز صدها جمله به زندگی آدم وارد میشود ولی فقط یکی از آنها مهم است (از یه رمان )

لینک نوشت:اینجا با موس روی صفحه ی مشکی هنر نمایی کنید

smsنوشت: در دعا کردن باید مانند کودکی باشی که شب را به راحتی میخوابد، چون اطمینان دارد که صبح، چیزی را که از پدرش خواسته، آماده است...(اسکوال شین)



اضافه نوشت: به نظر من اینترنت اکسپلورر منفورترین مرورگر توی دنیاس! ولی نمیدونم چرا توی ایران همچنان محبوبترینه! یعنی اگه به خاطر سایت دانشگاهمون نبودا، اولین کاری که بعد از نصب ویندوز میکردم این بود که آی ای رو حدف میکردم! واقعا نمیدونم با وجود فایرفاکس و کروم واسه چی از آی ای استفاده میکنن؟!!! الانم که این مرورگر ایرانیه اومده که اصلا معلوم نیست چی به چی هست! پس فردا همه دانشگا ها و سایت های دولتی رو فقط میشه از توی اون دید!

وقتی میبینی چیز(تعمیم داده شود) خوبی داری ولی بهترش هم به راحتی در دسترست هست، چرا از بهترینش استفاده نمیکنی؟

مثل همین وبسایت های آمار وبلاگ و اینا... چند سال پیش که مدیر یکی از سرویس ها، های استت رو معرفی کرد بیشتر افراد وبلاگ نویس از این سایت برای آمار وبلاگشون استفاده کردن، ولی همچنان میبینیم که وبگذر و پرشین استت از محبوبترین ها توی ایران هستن. خود منم تا قبل از های استت از وبگذر استفاده میکردم ولی بعد از کار با های استت دیدم قابلیت های بیشتری نسبت به اونا داره! اصلا پرشین استت که میگم یاد دوست دختر آقای ر د می افتم، آخه یه بار رفتم توی مراسم سخنرانیش شرکت کردم، به جای اینکه صحبت کنه همش به دوست دخترش نگاه میکرد و لبخند میزد، من و همراهم مرده بودیم از خنده! ولی وبگذری ها هم از نزدیک دیدم، همشون پسرای خوشتپ و خوشگلی بودن، تاره همشونم با کروات اومده بودن، میگم اگه عکساشونم بزنن مثل این پرشین استتی ها حتما آمار سایتشون بیشتر میشه D:

عجب اضافه نوشت طولانی شد

مادرانه

امروز دخترم به آغوش مادرش برگشت

در واقع دیروز آماده بود ولی چون کلی مهمون داشتم، مجبور شدم امروز تحویلش بگیرم

طفلکی معلومه دلش برام تنگ شده بود، تازه فکر کنم سالم هم برگشت و کسی به سایت هایی که توش عضوشم دسترسی نداشته. چون یادم رفته بود تیک بدون پروکسی رو بزنم و در این مواقع عمرا کسی بتونه سایتی رو باز کنه!

توی قبضش نوشته تعویض فن. ولی دیگه خدا عالمه که واقعا فن رو عوض کردن یا همون رو تعمیر کردن. ولی خوشم اومد ازشون، نحوه ی برخوردشون با ارباب رجوع خیلی خوب بود. تازه رفتن من به اونجا باعث شد اون موس به خیال خودم رویایی رو از نزدیک ببینم و دریابم که همیشه عکس ها واقعیات رو نشون نمیدن! امروز دوباره که از نزدیک دیدمش فهمیدم دقیقا اندازه کف دستم بود شایدم پهن تر! اونوقت من با این دستای کوچولو نمیدونم چطوری میخواستم با اون کار کنم!

توی این چند روزی که پینکی نداشتم عوضش دعوتنامه گوگل ویو دریافت کردم، قول میدم وقتی به منم اجازه دعوت دادن، اعلام رسمی کنم و دوستایی که دعوتنامه میخوان، بهشون بدم. به نظر من که محیط خیلی باحالی نبود، شاید چون من هنوز نمیدونم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم اینه نظرم! تنها قابلیتی که من دیدم چتش بود! وقتی واردش شدم تمام دوستانی که تو گوگل داشتم و اونا توی ویو عضو بودن، جزو اکانتام بودن. بازی هم داره مثل یاهو مسنجر! حالا تا بیاد جا بیوفته کلی راه رو باید طی کنه!

این عکس پسرمه D:  دیروز هدیه گرفتمش، پسر خوبیه ولی یه کم شبیه باباشه! =))



پی نوشت: سخت مشغول درس خوندن میباشم

پی نوشت بعد:میگم این روزها خوندن گوگل ریدر جذاب تر از خوندن وبلاگ هاست!

پی نوشت بعد: خب یه سری چیزا اولش مهم نیست، ییهو مهم میشه برات!