عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

وقتی دکترها تصمیم میگیرند

امروز از مطب دکتر زنگ زدن، منشی گفت چهارشنبه ساعت سه بیا واسه جراحی! دکتر تشخیص داده، اون دندونی که نود درجه چرخیده، مشکل ساز میشه! اگه خودت میخواستی تصمیم بگیری واسه چی به من گفتی برو فکرات رو بکن؟؟؟!

پی نوشت: آخه سقفم هنوز چکه میکنه!

داره میاد

عجیب بوی پاییز میاد، رنگ و روی درخت ها هم نشونه ی اومدنشه.
اگه بیاد با خودش مریضی ؛ بی حوصلگی؛ دلتنگی و یه کم عاشقی میاره. جلوی اومدنت رو نمیشه گرفت، میدونی هم که ما بچه های بهاری خیلی مشتاق اومدنت نیستیم، پس جون من داری میای به خوشی بیا، با خوش رویی بیا که با ترش رویی ما مواجه نشی!

پی نوشت: حس میکنم غریبه ها زیاد شدن، بی خبر میان و میرن، منم که روی وبلاگم حساس!

تناقض

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بیماری

از همون روزی که مریض شدم، به خودم گفتم به محض اینکه خوب شدم با م قرار میزارم واسه تولدش. حالا یه هفته اس منتظرم تا خوب شم ولی خبری از بهبودی نیست، دیشب وقت گرفتم واسه دکتر خودمون، هیچ وقت به دکتر های کشیک بیمارستان ها نتونستم اعتماد کنم، دکتر بیمارستان تنکابن هم یه دختره بود، وقتی داروهامو گرفتم تعجب کردم از اینکه کلداکس و اسیفن داده بود، چون توقع داشتم قرص سرما خوردگی و استامینوفن بده. دکتر خانوادگی خودمون فوق تخصص بیماری های عفونیه، دیروز که معاینه کرد، گفت سینوزیت خفیفه، یکی دو هفته طول میکشه تا خوب شی؛ کیپ بودن بینی و گوش خیلی اذیتم میکنه، مدام خمیازه میکشم تا یه کم بیشتر بشنوم. به مهدیه هم قول داده بودم برم سازمان پیشش، تازه مرجان هم منتظره برم خونه اشون، میخواستم چند تا کتاب هم بخرم! این بیماری نمیدونم یهو از کجا پیداش شد و قصد رفتن هم نداره، فقط جهت به هم زدن قول و قرار هام پیداش شد!
دیروز بعد ویزیت کردن و اینا، بابا وقت دندون پزشکی داشت، دیگه ما رو نبرد خونه و یه راست رفتیم دندونپزشکی؛ تعریف دکتر رو شنیده بودم ولی دوست داشتم ببینمش؛ دکتر با مزه ای بود، کچل بود و چنان شکم گنده ای داشت که پایین کرواتش رو هوا بود، وقتی کار بابا تموم شد، دکتره گفت، بیا بشین دندونات رو ببینم، منم رفتم، گفت ماشالا دندونای خوبی داریا، گفتم دکتر نمیشه بدون جراحی دندون های عقل این دندونمو ارتدنسی کنید، حس میکنم داره کج میشه! گفت باید عکس بندازی شاید اصلا دندون عقل نداشته باشی، منم که دیدم همه چی آماده است، رفتم عکس انداختم و آوردم نشونش دادم؛ گفت هر چهار تا دندون عقل رو داری فقط هنوز جا خوش کردن توی لثه، این دندونت رو ارتدنسی نمیشه کرد ولی میتونم لمینیتش کنم که موقتیه تا در اومدن دندونت! یه چیز جالب این بود که یکی از دندون های عقلم که مال فک پایین بود؛ نود درجه چرخیده بود، دکتر گفت اگه اینو در نیاری، موقعی که میخواد رشد کنه، مورب توی لثه ات در میاد، خلاصه که گفت اگه میخوای دندونات همینجوری بمونن باید این چهارتا رو جراحی کنی! میتونی تصور کنی چقد به خودم فحش دادم که چرا رفتم عکس انداختم، من که درد ندارم پس مرضم چی بود! از یه طرف هم میگم بالاخره که این دندونا قراره مشکل درست کنن، پس بهتره پیشگیری کنم؛ ولی خب میترسم از جراحی دندون، من که تا حالا دندون پر نکردم و درد دندون نکشیدم برام وحشتناکه این قضیه! دکتر هم گفت فکرات رو بکن و به منشیم خبر بده! این هفته میخواستم برم خال های صورتم رو بردارم، که به خاطر این مریضی و کارهایی که دارم فعلا میزارم برای یکی دو هفته دیگه، یه ماهی طول میکشه تا جاشون خوب شه، بعدش میتونم واسه دندونام تصمیم بگیرم!

پی نوشت: قبلا امتحان کردم، به زور که میای، قیافه ات فرق داره با همیشه، اجبارت نمیکنم مطمئن باش!

شادمانم

http://s1.picofile.com/baharan/Pictures/aftab.jpg

شادمانم
از این که هستم و نیستم
شادمانم
از آن چه که هست و نیست
و شادمانم
از اینکه تو در کنارم هستی و نیستی
کم کم معنای عاشقی را یاد می گیرم

پی نوشت: نمیدونم از کیه
پی نوشت بعد: