عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

آمار ۱


06:43:16 AM چهارشنبه 16 esfand 1385


برای سرگرم شدن ، یه خاطره ی دیگه از روزهای امتحان براتون مینویسم ،آخه الان   کمبود خاطراته ، همش کار دارم نمی رسم برای خودم خاطره بسازم . روز امتحان آمار و کاربرد آن در مدیریت 1 رو براتون تعریف میکنمHoly Moly، درس سختی نبود ،   اطمینان داشتم نمره ی خوبی میگیرم چون مثل بچه های منظم همه ی کلاساشو شرکت کرده بودم ، استاد ابراهیمی ، فوق العاده بودن ، استاد دانشگاه امیر کبیر هم هستن ، روی درس کاملا مسلط بودن ، حالا قدرشو میدونم حالا که آمار 2 استاد مون فرق کرده Smiley Sunglasses، برای امتحان تمام تلاشمو کردم ولی باز هم نمی تونستم کامل تستاشو بزنم ، تشریحی مشکلی نداشتم ولی تستاش به جواب آخر نمی رسیدم ، کلی دعا به درگاه خدا  کردم که بتونم راحت جواب بدم ؛مثل همه ی روزهایی که امتحانمون بعد از ظهر بود با بچه ها ساعت 12 قرار گذاشتیم ، توی راه اتفاق خاصی نیوفتاد ، به غیر از اینکه فهمیدم مریم و مینا هم مثل خودم استرس وحشتناکی دارن . توی حیاط دانشگاه ، روی برد زده بود،امتحان آمار رشته مدیریت بازرگانی کلاس 202 و راهرو فقط صندلی جیم ، باز جای شکرش باقی بود که اسم ها رو نزده بودن ، که هر   کس باید روی صندلی مخصوص خودش بشینه بچه های کلاس خودمونو   پیدا کردیم توی کلاس فقط هشت نفر بودیم ، ما سه تا ،ندا ، سمیه ، آقای حقشناس و دوست گرمساریشون که فامیلیشو نمی دونم و یه پسره که بعد از چهار ترم هنوز فامیلیشو نمیدونم .همه ی کلاس  همین چند نفر بودیم ، پیشنهاد دادیم بریم کلاس 202 که راحت تر بتونیم تقلب کنیم ولی پسرا مخالفت کردن که نه راهرو بهتره ، ما هم گوش ندادیمو گفتیم هر کی راه خودشو بره ،Shopping Spreeخلاصه ما دخترا که رفتیم کلاس 202 ، چقد دعا کردیم که یه مراقب خوب توی کلاس باشه که برنامه های ما رو به هم نریزه ، اول که رفتیم تو کلاس دیدم آقای نجفی تو کلاسه  _آقای نجفی فوق العاده سخت گیره ، ترم دو یه بار مچ ما سه تا رو گرفت ، کاری نکرد فقط جاهامونو عوض کرد_ انگار که یه سطل آب سرد روی هممون خالی کردن ، ولی بعد که خودش دید وا رفتیم گفت نترسین من مراقب راهرو هستم ، دوباره نیشمون باز شد ولی بازم منتظر بودیم ببینیم کی مراقبمونه ، یه دفعه دختره اومد تو کلاس من فامیلیشو بلد نیستم ولی دختر خوبیه تو اتاق آموزش قبلا دیده بودمش، با بچه ها قرار گذاشته بودیم مخشو بزنیم ، آروم آروم روش کار کردیم و خدا رو شکر جواب داد ، بهش گفتیم دعا میکنیم ،یه شوهر خوب نصیبت بشه ، دعا میکنیم هر چی بخوای خدا بهت بده ، خلاصه هر چی دعا های خوب بود  براش گفتیم تا راضی شد به ما کاری نداشته باشه ، بچه های ریاضی محض هم از فرصت استفاده کردن و بُل گرفتن . خلاصه مراقبمون گفت فقط آروم و تابلو بازی در نیارین ، ما هم مثل بچه های خوب قول دادیم  Thank You . وقتی ورقه ها رو توزیع کردن ، من و مریم مثل بچه های خیلی خوب از سوال اول تا سوال بیست تستی رو با هم زدیم ، اینقدر آروم که هیچکس نمی فهمید  تازه سر جواب ها با هم بحث هم میکردیم ، دختره مراقبه خندش گرفته بود همه با هم داشتن مشورت میکردن ، فقط یه دختره ته کلاس مظلوم نشسته بود و از هیچکس کمک نمی گرفت ، که مراقب رفت پیشش گفت تو چرا اینقد ساکتی ، دختره گفت آخه من هیچکسی رو نمی شناسم لطفا جواب سوال نوزده و چهارده رو از یکی بپرسید و بهم بگید. Hairy گفتم که خیلی مظلوم بود، مراقب هم اومد از من پرسید منم بهش گفتم . بچه های محض خیلی شلوغ می کردن مراقب کلاس روبرو هم شک کرد اومد تو کلاس یکمی چشم غره رفت به مراقبمونو برگشت سر کلاس خودش، بچه ها ی محض دیگه ساکت شدن ، نوبت سوالهای تشریحی بود   از ته کلاس بلند شدمو سوال سه رو که بچه ها بلد نبودن براشون تفسیر کردم تا بتونن درست حل کنن ولی باز به جواب آخر نمیرسیدیم ،آخه باید جواب رو تحلیل میکردیم که توزیع نرمالش چطوریه؛ که اونم فقط با داشتن جواب آخر میشه فهمید ،خلاصه اینجا مینا به دادمون رسید و کتابو باز کردو جواب آخر رو گفت ما هم نوشتیم و نفسیر کردیم؛ آخه مینا گفت عین سوال کتابه حتی اعدادش، دیگه همه رفته بودن و فقط ما چند نفر مونده بودیمو سوالا رو با هم چک میکردیم که مراقبمون گفت بسه دیگه پاشید برید . موقع رفتن باز هم دعاش کردیم کلی  با هم رفیق شدیم Best Friends.داشتیم میرفتیم پایین و بیرون از دانشگاه که دیدم پسرا اخما تو هم و کلافه ، بالا سرشونم آقای نجفی. دلم براشون سوخت و یکی دو تا از سوالای تستی رو بهشون گفتم. تو راه برگشت توی اتوبوس ،ما میگفتیم و میخندیدمو پسرا بد اخلاقو همش ناراحت بودن که یه وقت پاس نکنن چی!خلاصه امتحان خیلی خوبی بود . بعد از امتحان فهمیدیم اون سوالی که مینا از تو کتاب بهمون گفت اعدادش جابه جا بوده ؛ همون اعداد بوده ولی جابه جا به کار بردن ، کلی زد تو حالمون. هنوز نمره ی این درس رو ندادن که گزارش کارم تکمیل بشه ، در ضمن نمره ی امتحان آخر رو هم هنوز ندادن . فکر نمی کنم نتیجه اخلاقی داشته باشه این پست.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد