عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

فیلم جنجالی

میگم خیلی ذهنیت جهان نسبت به ایران خوب بود ، دو روز دیگه که این فیلم سنگسار ثریا بره رو پرده نور علی نور می شه!
هفته ی پیش بود که تیزر تبلیغاتیشو توی یوتیوب دیدم و وقتی امروز مصاحبه با بازیگرانش رو دیدم واقعا تاسف خوردم، دقیقا سال پیش این موقع ها بود قضیه سنگسار قزوین رو بورس بود امسالم که فیلمش!!!
نمی خوام بگم واقعیت نداره ولی خوب طبیعیه اینا پیاز داغشو زیاد کنن و خوشمزه تر بدن به خورد مردم!(لینک مصاحبه )

چند وقت پیش تو وبلاگ سعید(جات خالیه مندلیف) با یه مرورگر غریب آشنا شدم و الان یک هفته است دارم ازش استفاده میکنم(تو سیستم محل کارم) و مثل فایر فاکس ازش راضیم! safari به پای فایر فاکس نمیرسه ولی محیط شیکی داره و همونطور که اسمش رو گزاشتن سریعترین مرورگر باید بگم واقعا سریعترین مرور گر همین safari!


فردا آخرین روز تابستونه و دو تا تبریک تولد داریم، یکی خانم م و یکی آقای م (اول اسم هر دوشون م) جالب اینجاست که هر دوشون تاریخ تولدشون سی و یک شهریور شصت و یکه
ولی هیچ کدوم همدیگه رو نمی شناسن! آقای م از دوستای اینترنتیه و خانم م از دوستای عینی!
تولد هر دوشون مبارک

الان دقیقا به همون میزانی که پست قبل گفتم تشنه ام و به تنها چیزی که فکر میکنم آبه!!!


تو این شب های قدر وقتی دلتون شکست یاد منم بکنید!




smsنوشت:
امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود نه، مانند باران! اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید، کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.

اضافه نوشت: این عکس رو از گوشی دوست مامان کش رفتم، چند هفته پیش که رفته بودیم تنگه واشی، اینقد از دیدن قاصدک ها ذوق زده شده بودم که نفهمیدم کی ازم عکس گرفته، خدایی یکی از بهترین لحظات عمرم بود وقتی اینهمه قاصدک تو دستام بود

آب


از همون دوران بچگی بهمون میفهمونن که آب مایه حیاته، تو کتاب های درسیمون میخونیم، بدون غذا یک هفته زنده ایم ولی بدون آب فقط سه روز!

تو پاییز و زمستون خدا رو شکرمیکنیم به خاطر بارون و برفی که برامون مقدسه و مایه ی رحمته، و تو تابستون به وزارت نیرو فحش میدیم که چرا اینقدر بی عرضه ان (تو زمستون از بس بارون میاد همیشه دریچه سد رو باز میزارن تا لبریز نشه ولی تو تابستون مینالن که کم مصرف کنید آب نداریم! خوب این یعنی نهایت بی عرضگی)


تو وبلاگمون داستان کوتاه در مورد آب مینویسیم همینطور جملات کوتاه(دقیقا یادم نمیاد متنش چی بود ولی یادمه چندین پست به نام آب دارم )


همیشه پول آب خونه میاد هزار تومن ولی اینبار اومده دوهزارو سیصد تومن و پایین قبض بهمون هشدار دادن که شما از مصرف کنندگانی هستین که بالاتر از میزان استاندارد استفاده میکنید و دفعه ی بعد بابت این موضوع جریمه میشید
(خدایی اینجا فحش نداره!) نمی دونم والا! پنج نفر آدم و یه خونه سه طبقه، این میزان مصرف جریمه داره؟!

زمستون وقتی از پیست اسکی یا برف بازی میای تنها چیزی که میتونه سرما رو از تنت در بیاره دوش آب گرمه و تابستون وقتی از کلکچال یا درکه میای تنها چیزی که میتونه گرما رو از تنت در بیاره دوش آب سرده!


اگه بخوام از آب بنویسم اینقد موارد زیاده که تمومی نداره!


حالا اینا همه رو نوشتم که بگم الان هلاک یه لیوان آب سردم(دو تیکه یخ توش باشه)

فک نکنی کم آوردما! نه! تو این دوهفته چیزیم نبود ولی الان دو سه روزه وقتی ساعت از 3 میگذره لحظه شماری میکنم تا موقع افطار! خیلی تشنه ام میشه! گشنه نیستم (یعنی الان دیگه جای خودشو به ضعف داده که میلی به خوردن غذا ندارم ) ولی هر کاری میکنم تشنگی رفع نمی شه!
 میتونم تحمل کنما! لحظه های بد تر از این رو داشتم، پارسال یک رو که شیف کاری تو نمایشگاه داشتم ، وقتی ساعت شیفتم تموم شد(3 پی ام) رهسپار خونه شدم و کلی مسیر رو پیاده گز کردم، این شد که وقتی رسیدم خونه هنوز یه ساعتی به افطار مونده بود و از زور تشنگی نشستم گریه کردم! هر کی بهم رسید گفت بخور خدا هم اینجوری راضی نیست! ولی اگه میخوردم خودم راضی نمی شدم(از تشنگی که نمی مردم)، بالاخره افطار شد و به اندازه دو تا پارچ آب خوردم(گلاب به روتون تا دو روز تو دستشویی بودم)
الانم خیلی تشنمه ، یه عکس خوشگل از آب دارم که نمی زارمش چون ممکنه بقیه هم مثل من بشن(حالا امروز که بگذره فردا که دوباره چشمم بهش بیوفته و هوس یه لیوان آب خنک...) پس کلا بی خیال! عکسی در کار نیست

همین!

بعد از ظهرانه


خدایی گریم این فیلم حضرت یوسف خیلی افتضاحه!
اصلا مراعات مردم رو نمیکنن، منم که به اسم یوسف حساسم، از اول تا آخر فیلم همش حرص می خورم!
چند روز پیش این پسره رو که نقش نوجوونیای حضرت یوسف رو بازی میکنه آورده بودن، دیدین! پسره خیلی نازتر از تو فیلم با اون گریم های مسخره بود، به جای اینکه بیننده جذب فیلم بشه بیشتر خنده اش میگیره از گریم ها و بازی های نپخته!
بازم اون پسره که نقش جوونیه حضرت یوسف رو بازی میکنه بدون گریم خیلی ملیح تر و خواستنی تره تا توی فیلم با اون گریم(هر چی باشه یوسف من یه چیز دیگه اس)

دایی میگفت اون دختر بانمکه تو فیلم بزنگاه (درسا) نوه ی علی نصیریانه!
نمی دونم تا چه حد صحت داره ولی اگه درست باشه اینجاست که پی میبری بازیگری واقعا تو خونه!


پی نوشت: صدای اون بچه هه اول این آهنگ رو خیلی دوست دارم(دوستت دارم رامین بی باک)

پی نوشت بعدی:دقت کردی مینیمال نویسی در منم اثر کرد!


یه روز خاص

اگه تونستی حدس بزنی چه روزیه؟ نمی تونی! چون تو این دو سال تا حالا در مورد این موضوع ننوشته بودم!
سه سال پیش  تو یه همچین روزی من با وبلاگ و وبلاگ نویسی آشنا شدم و اولین وبلاگ خودمو ساختم(دروغ چرا من نساختم من فقط می نوشتم)
سال 84 بود که تو یه همچین روزی وبلاگ نوشتم و از اون به بعد شدم معتاد وبلاگ! اولشم با بلاگفا شروع کردم،( هنوزم اون وبلاگ پا بر جاست) خدا خیرش بده مسعود رو ،من رو با این دنیا آشنا کرد(الهی فوق قبول شی)
اون روزهای اول که ذوق داشتم، در روز هفت، هشت تا پست میزاشتم تو وبلاگم(چه بیکار بودم)
چند هفته بعد از اون وبلاگ، وبلاگ خا..... رو ساختم، بعد دو سه تا وبلاگ دیگه که متاسفانه بنا به دلایلی حذفش کردم، یکی از منفور ترین کارها هم همین حذف کردن وبلاگه، بیشتر ما وبلاگ نویسا، وبلاگامون همدممونه، تو تمام لحظه های خوب و بد شریکمونه، یه جورایی تنهاییهامونو باهاش پر میکنیم، فک کن چندین ماه، شایدم چندین سال تمام تراوشات ذهنیتو توش بنویسی، بعد خیلی راحت با یه کلیک حذفش کنی! تا حالا دو تا از وبلاگام رو مجبور شدم حذف کنم و بعد از حذف کردنشون مثل مادری که بچه اش رو از دست داده نشستم گریه کردم؛ تو بچه های وبلاگ نویس یکی از دوستام هست که هر چند ماه یه بار وبلاگشو حذف میکنه(آمار پنج تاشو من دارم، بقیه اش رو خدا عالمه)یکی دو بار که ازش پرسیدم گفت:" سخت بود ولی مجبور بودم" غیر از این هم انتظاری نمی رفت چون آدم فوق العاده صبوریه! مثلا اگه این وبلاگ حذف بشه فکر میکنی من چه حالی پیدا میکنم؟! خوب معلومه تا یه ماه عزا دارم ولی بعدش می دونم شروع میکنم چون بدون نوشتن دق میکنم( خوشبختانه این سرویس امکان بک آپ گرفتن از نوشته ها رو از همون ماه های اول گذاشت(بعد از اینکه چند تا از پست ها در اثر یه سهل انگاری حذف شد) و من بک آپ تمام صفحات وبلاگمو دارم)!
داشتم از آمار وبلاگ هام میگفتم! بعد از اون چند تا وبلاگ، اینجا تاسیس شد، بعد یه وبلاگ دیگه که خودم حذفش کردم، بعد یه وبلاگ گروهی، بعد الانم تو هر سرویس تازه تاسیسی که بگی یه وبلاگ زدم که بیشتر از نود درصدشون آدرسشون همین baharan است.
در حال حاضر هم چهار تا وبلاگ رو آپدیت میکنم و به وبلاگ نویس بودن خود افتخار!
یه خبر خوب برای استقلالی های عزیز بدم، سرویس استقلال بلاگ هم راه افتاده، هنوز بررسیش نکردم، اگه چیز بدرد بخوری داشت حتما میگم، امکاناتش مهم نیست، مهم اینه که استقلالیه!


پی نوشت:یه چیزی در مورد پست قبل بگم! خوشبختانه پیدا شدن افرادی که جواب مثبت به اون سوال دادن.

اضافه نوشت: با اینکه بیشتر از یکی دو ساله فایر فاکس اومده ولی هنوز فرهنگش جا نیوفتاده، فقط کافیه یک بار با فایر فاکس 3 کار کنی تا دیگه اسم  اکسپلورر رو نیاری، خدایی سرعت لود شدن صفحه ها تو فایر فاکس 3 بی نظیره، هنوز موفق نشدم از کروم گوگل استفاده کنم ولی از بین مرورگرهای فعلی فایر فاکس رو ترجیح میدم و همین کافیه که هیچ اثری از اکسپلورر تو سیستمم نباشه! حالا مشکل اینجاس که نصف بیشتر سایتها و وبلاگ ها هنوز هم تو فایر فاکس مشکل دارن و وقتی باز میکنی چیزی جز یه قالب بهم ریخته و نوشته های درهم نمی بینی! اونجاس که تنها راه حل ممکن گوگل ریدر میشه! وقتی امروز برای خوندن وبلاگ ها و وب سایتهایی که تو فایر فاکس مشکل دارن ، گوگل ریدر رو باز کردم متاسفانه با صفحه ی خالی مواجه شدم! گمون کنم ریدر هم با فایر فاکس مشکل داره! به نظر شما چاره چیه؟!!!

اضافه نوشت بعد: نَمُردیم و بُردِ لیورپول از منچسر رو دیدیم. شانس باهاشون یار بود وگرنه اگه منچستری ها اون گل رو به خودشون نمی زدن چه کار می خواستن بکنن!



اعتقادات


یکی از روم(room) های فرند فید رو خیلی دوست دارم و هر روز  میرم ببینم چه چیزهای جدیدی نوشته، از انصاف نگذریم بیشتر روم های فرند فید خوندی و دوست داشتنی هستن
امروز که طبق عادت هر روز سایت ها وبلاگ های مورد علاقه ام رو باز کردم ، یه نگاه به سوال های جدید و قدیمیه اون روم خاص کردم، دیشب یه سوالی پرسیده بود و منم جواب دادم ، امروز تعداد کامنت گزارا خیلی بیشتر شده بود ولی به جای اینکه باعث خوشحالی بشه ، یه جوری شدم و اول صبحی دلم گرفت!

دیشب پرسیده بود "نماز میخونید؟". امروز خیلی ها جواب داده بودن و برام تعجب آور بود که بین بیست سی نفر تنها کسی که به این سوال جواب مثبت داده بود من بودم!!!
نمی خوام بگم نماز نخوندن یعنی به خدا اعتقاد نداشتن ولی به این اعتقاد دارم اگه خدا رو قبول داری لااقل نمازی رو که تنها سود برنده اش خودتی (نسبت به بقیه فرایض) رو بخون!
بین دوستای خودم، چه اینترنتی و چه غیر اینترنتی متاسفانه هستن بچه هایی که نماز نمی خونن، و همیشه در جواب من میگن: "ما به خدا اعتقاد داریم، هر وقت هم که بهش نیاز داریم کمکمون میکنه، پس دلیلی برای نماز خوندن نداریم!" هیچ وقت نصیحتشون نکردم که حتما باید بخونی وگرنه دیگه دوستت ندارم!(نمی دونم چرا)  ولی فک کنم این یه اعتقاد شخصیه و نمی تونی به زور چیزی رو به طرف مقابلت تزریق کنی.
از بین بچه های وبلاگ نویس هم آریانا رو خیلی دوست دارم، نوشته هاش فوق العاده اس و به خاطر همین محبوبیتش دیگه نمی نویسه و به جاش خواهرش آیسان وبلاگشو میگردونه. تو آخرین پستشم در مورد اعتقادات نوشته بود، و در مورد احترام گذاشتن به اعتقادات دیگران هرچند تو خودت اعتقاد نداشته باشی!
آدم خشک مذهب نیستم ولی نمازمو همیشه و اول وقت میخونم(تا اونجایی که بتونم) بر خلاف پست آخر وبلاگ آریانا، هیچ قراری هم با خدا در مورد اول وقت خوندم ندارم ولی فکر میکنم اینجوری زودتر به خواسته ای که دارم میرسم.
تو دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی، هفت هشت نفره با هم میرفتیم خونه، و همیشه حمیده مسخره ام میکرد و میگفت " وقتی میرسیدم تو ایستگاه اتوبوس وقتی آمار میگرفتیم که کی هست و کی نیست، تو همیشه غایب بود و بچه ها نگران میشدن؛ ولی من با خونسردی میگفتم نگران نشین داره نمازشو میخونه!
به خیلی چیزا اعتقاد ندارم ولی هر چی فکر میکنم دلیلی برای نماز نخوندن پیدا نمی کنم، مهمترین دلایلی که برای خودم دارم اینه که بعد از خوندنش واقعا آرامش دارم، و به اینم اعتقاد صد درصد دارم که بعد از خوندن هر نماز یک حاجت برآورده شده دارم.
اصلا از این خانواده هایی هم که بچه های نه ساله رو مجبور به خوندن نماز میکنن خوشم نمیاد، معتقدم وقتی خدا رو شناختی باید نماز خوندنتو شروع کنی، من خودم چهارده سالم بود که نماز خوندن رو شروع کردم، چون قبل از اون درک نمی کردم برای چی باید این کار رو انجام بدم!
مری خودمون هم هیچ وقت نمازشو نمی خوند ولی از وقتی ... آدم معتقدی شده ، یه روز گفت:" تو منو با خدایی آشنا کردی که تا حالا نمی شناختمش و همیشه از این بایت مدیونتم" شنیدی میگن حالا از این ور پشت بوم افتاده! شده حکایت آقا مری ما!
قصدم نصیحت کردن نیست، برای دل خودم نوشتم، مثل بقیه ی پست های این وبلاگ!