همینجوری

01:19:13 PM یک‌شنبه 8 mehr 1386

دلم به شدت شور میزنه!!!!!!
نمی دونم گرفته یا شور میزنه، شایدم خصلت این شب ها باشه،ولی از صبح دل شوره ی عجیبی دارمشایدم به خاطر اون کامنت کذایی باشه،که نمیدونم از طرف کی بود،اون کسی هم که حدس زدی و حدس زدم نبود، نمی دونم، ولی دلم نمیخواد به بازی گرفته بشم!

بعضیا هستن ندیده و نشناخته شروع میکنن به نصیحت کردن(یکی دو بار دیدن دلیل بر شناخت نیست)، موعضه کردن؛ آخه بگو تو مگه میدونی من این کارها رو نمیکنم که الان داری نصیحت میکنی؟!!!!!!به من میگه قرآن بخون، کارهای خوب انجام بده!! بشین با مخلوقت(برای اینکه مثلا بیشتر تاثیر گذار باشه برام نوشته بود مخلوقش) حرف بزن، به کسایی که تشنه ی محبتن محبت کن! برو شیر خوارگاه آمنه به بچه ها سر بزن(من برم اونجا یکیشون گریه کنه دیگه بر نمیگردم خونه)
آره داداش من!! تو که منو نمیشناسی بی خود نصیحت نکن!

ولی هنوزم دلم شور میزنه!!!!

هنوزم دلم نمیخواد به بازی گرفته بشم!!!حوصله ی درد سر جدید رو هم ندارم

پی نوشت:التماس دعای فراوان از همه شما ها دارم، تو این شب ها منو فراموش نکنید

پی نوشت: خیلی میترسم