عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

قرار های زندگی


جاتون خالی باز یه نمایشگاه زدن زورکی ما رو هم چپوندن توش! حالا با این اوضاع بهم ریخته محل کار هیچکس جز رویا و ندا حاضر نشد بره!
ندا اونجا یه آقای با شخصیت برام پیدا کرد! اینقد ازش برام تعریف کرد که چهارشنبه ای پا شدم رفتم نمایشگاه حالا عروس خانم ناز میکرد مگه میومد! تا ساعت ۳ بعد از ظهر ییهو پیداش شد! منم بی جنبه یه دل نه صد دل عاشق شدم یکی باید میومد منو جم میکرد! حالا من عاشق تصمیم گرفتم فرداش هم برم و رفتم ولی عروس نیومد عروس یه ذره، نه یه ذره که چه عرض کنم خیلی لوس و سوسول بود! دقیقا بر عکس خودم! ولی دله دیگه چه میشه کرد، ولی خدایی مهربون بود چون به بچه ها شکلات میداد! تا دلتونم بخواد خوشتیپ بود به قول ندا کتش کمتر از هاکوپیان نبود
 الان پشیمونم چرا ازش خواستگاری نکردمبلکن به یه نوایی میرسید طفلکی!
ولنتاین هم هیچ کادویی دریافت نشد! ولی تا دلتون بخواد اس ام اس های باحال دریافت شد امروزم اس ام اس داشتما! چون سپندار مذگانهاین روزها با خیلیا قرار دارم ولی به نظرم یه جورایی به هیچ کدومش نمیرسم! اولین قرار این روزها فرداس که بروبچه های دوران دبیرستان قراره دور هم جمع بشیم به مناسبت تولد حمیده! دکی بیشرف که نیومده از کرمونشاه ولی بقیه فک کنم حاضرن!!! خدایی این دو سه ساعت که پیش همیم به دور از دغدغه های روزمره بر میگردیم به هفت هشت سال پیشاون روزای خوب و به یاد موندنی! الهی فردا بهمون خوش بگذره.قرار بعدی هفته ی دیگه با برو بچه های دانشگاه قراره بریم ملت! ولی جالبیه قضیه اینجاس که من و مریم و مینا قراره همه رو دور بزنیم و خودمون سه تایی بزنیم بیرون احتمالا این قرار هم یکشنبه اس! الهی بهمون خوش بگذره! قرار بعدی دو هفته ی دیگس که ... که ... اصلا ولش کن




smsنوشت: آخرین پیام دریافتی از ماهواره امید: من از این بالا روی اسرائیل تف کردم!

:/

دوست دارم بیام بنویسم ولی از چی و از کی نمیدونم

دوران رخوت باری رو دارم میگذرونم!

از یه طرف ... همه ی فکرمو درگیر کرده! نمی دونم چرا خودمو مقصر میدونم! حتما مقصرم دیگه!!! فقط از خدا میخوام کمک کنه...

از یه طرف حس بدی نسبت به کار کردنم پیدا کردم، انگیزمو از دست دادم! برای چی کار کنم؟ برای کی؟ تموم این کارا که میخواد بعد از عید رو هوا بمونه پس چرا این همه واسشون وقت بزارم؟
محیط کارمونم که دیگه نگو ! انگار گرد مرده پاشیدن. همه هستن همه میان ولی...
تصور اینکه بعد از عید فقط نیمی از بچه ها هستن درد آوره
خدایا شکرت! الان که فکرشو میکنم میبینم وضعیت و موقعیتم از تمام دوستانی که تعدیل شدن بهتره! یعنی خیلی بهتره!  و این جای صد هزار مرتبه شکر رو داره
دلم برای آقای ب میسوزه! اون که زن و بچه داره الان کجا دنبال کار بگرده؟؟؟
خدایا هر کی تعدیل شد یه شغلی نصیبش کن که هزار مرتبه از اینجا بهتر باشه





پی نوشت: میگه تا منو داری حق نداری غصه بخوری :)


تعدیل

و اینک موج جدید تعدیلات ملت های آمریکا و اروپا به سازمان ما هم رسید و از معاونت ما هم هفت هشت نفری تعدیل شدیم(یعنی منم جزوشون بودم)
دلم برای آقای کارگزینی خیلی سوخت! من که این همه باهاش لج بودم دیروز واقعا دلم براش سوخت! طفلکی خیلی خجالت کشید وقتی گفت تا آخر قرار دادتون(یعنی اسفند) در خدمتتون هستیم و بعد از اون ....
من که تو این مدت(نزدیک دو سال) بیشتر از صد تومن از حقوقم رو خرج نکردم ولی بیشتر به حال رفاقت ها و اون فضای دوستانه تا کارمندی گریه ام گرفت! نمی خواستم گریه کنم ولی این ندا و رویا همچین گریه میکردن که انگار میخوام بعد از عید بمیرم، خب منم گریه ام گرفت :(
آقای خ اومده میگه من تا حالا ندیده بودم کسی به خاطر کار گریه کنه! خدا چی میشد یه ذره به این مردا عقل میدادی تا من اینقد حرص نخورم؟! میگم آقای خ شما که متاهلی چرا این حرف رو میزنی؟ شما میدونی خانم ها تموم زندگیشون با همین گریه کردناشون میچرخه ! هیچ کدوم از ما( همه داشتیم گریه میکردیم چه تعدیلی چه موندنی) به خاطر کار و پولمون گریه نمیکنیم! به خاطر صمیمیتی که بین مون بود و خیلی چیزای دیگه گریه میکنیم!!!!
به مامان اینا هم چیزی نگفتم!
تصمیم دارم این چند ترم آخر بشینم یه کله درس بخونم تا معدلم بیاد بالا

هفته ویجار(بیجار هم میگن)

به قصد یه پست طویل و طولانی نشستم حالا باید دید تا چقد طویل میشه

خب حالا از چی بگم؟
از پست قبل شروع میکنیم! الان خیلی خوشحالم که پست قبلی هیچی در مورد موضوعش ننوشتم! آدمیزاده دیگه از یه چیز ناراحت میشه و دو ساعت دیگه همه چی یادش میره(البته بعضی موضوعا) بعد از گفته های خودش پشیمون میشه! چون مشکل حل شده! در واقع مشکلی نبوده و اون بزرگش کرده
حالا بریم سر امتحانا! نمی تونم چیزی بگم چون هر وقت گفتم این درس رو قبول میشم و این یکی رو نه کاملا بر عکسش شده پس فعلا بی خیال تا جوابشون بیاد! البته یکیش اومده که نمره اش بالا تر از نمره ی مشروطی بوده وقتی رفتم نمره ی حقوق بازرگانی رو ببینم یه سر زدم به تاریخچه واحدهای پاس کرده و نکرده! به یه حقایقی پی بردم که کل دیشبم رو مختل کرد و طوری شد که خواب امتحان رو دیدم! اونم چه خوابی!!! خواب دیدم امتحان رو دادم ولی ورقه ی سوالای تشریحی رو ندیدم ، در حالی که همه رو بلد بودم. اینقد گریه کرده بودم که وقتی پا شدم هق هق میکردمحالا اون حقیقت رو بگم! از دوستانی که تجربه اشون از من بیشتر عاجزانه التماسانه تقاضا دارم کمکم کنن! میدونید چی دیدم؟ اینکه من تا الان ۶۳ واحد پاس کردم و همچنان نزدیک به ۶۰ واحد پاس نکرده دارم من ترم هفتم!!!!!!!!!!!!!! چطوری اینا رو بگذرونم؟؟؟؟؟؟ حالا فهمیدین چرا اینقد فکرمو مشغول کرده بود؟ حساب کردم دیدم اگه خیلی زرنگ باشم ۱۲ ترمه تموم میکنم! اگه خیلی زرنگ باشم تازه......
حالا بی زحمت بگید من چه خاکی به سرم بریزم؟؟؟؟
حالا بریم سر کیفیت امتحانا! امتحان نبود که انگار داری کنکور میدی! الانم که ماشالا تو سایت میتونی پاسخنامه ات رو ببینی! که چه گندی زدی مراقب ها هم بی شرفا اینقد سخت میگرفتن که نگو! بعدم خودم از یکیشون شنیدم که میگفت هر تقلبی که بگیریم هشت ساعت اضافه کاری برامون حساب میکنن! همینه که سخت میگرفتن
بریم سراغ بارونی که الان داره میاد! خدایا شکرت که باز همین دو قطره بارن رو هم دیدیم! امسال که از برف و بارون حسابی خبری نبود! باز خدا رو شکر که دو قطره الان داره میاد! وقتی اومدم خونه لباسام خیس خیس شده بود!
چند وقت پیش رفته بودیم شمال از کرج رد شدیم! تا حالا سد کرج رو اینطوری خالی ندیده بودم تابستون بیچاره مون میکنن!پارسال که این همه بارون و برف بود اونجور اذیت کردن امسال که هیچی نبود...
چند وقت دیگه هم که ولنتاینه! تو وبلاگ حسن یه چیزایی خوندم خواستم منم نظرمو بگم! کلا با ماهیت این روز مشکل دارم، نمی دونم چرا! فلسفه ی این روز مربوط میشه به کسایی که میخوان ازدواج کنن و به قول خودمون نامزدا، ولی من موندم که چرا هر کی دو روز از دوستیش با یکی میگذره فرطی میره این روز براش کادو میخره ! که چی بشه؟ که مثلا عاشقشی جون عمه ات!!!این نظر من بود پس بی زحمت برام کادو مادو نیارین
دقیقا هفته ی پیش فکرم درگیر موضوعی بود که حسابی درگیرش بود! میتونم با جرات بگم یک شنبه هفته پیش یکی از بد ترین روزای عمرم بود! فک کن تو اون موقعیت رفتم حموم دوش بگیرم وقتی کارام تموم شد و امدم بیرون دست زدم به موهام و حس کردم خیلی حالت بدی داره! بعد یادم اومد که با شامپو موهامو نشستمنتیجه اینکه اینجور موقعا حموم نرین


چهارشنبه ای ندا حالش بد شد بردمش کلینیک! خیلی ضعیف بود دکتر هم یه سرم خوشمزه براش نوشت(آخه سره طعم سرم با دکی اختلاط کردیم) رفتیم سرم بزنه، چون ضعیف بود پرستاره هر کاری کرد نتونست رگ دستشو پیدا کنه، یه آقای دکتری رو صدا کرد اونم نتونست با این حال سوزن رو کرد تو دستشو زیر پوستش داشت دنبال رگ میگشت منم داشتم سوزن زیر پوست رو میدیم ! فک کن سرم رو باز کرد تا ببینه رفته تو رگش با نه، که زیر پوستش جمع شد وتازه دوزاریش افتاد که رگ نبوده! بعد من رفتم تو میدون انقلاب کنار سینما براش آبمیوه بگیرم! وقتی اومدم دیدم روی اون یکی دستش زده! الان از آرنج تا یه وجب پایین تره اون دستش کبود شده وحشتناک! خدایی بلد نیستی نیا بگو من دکتر و پرستارم تا ملت رو اینجوری نکنییه اتفاقات شیرینی هم حین آبمیوه خریدن رخ داد که بماند

الان حرف خاصی یادم نیست. پس تا همین جا خانمه اش میدیم



پی نوشت: سر همون قضیه یک شنبه کلی نذر و نیاز کردم! یکیش هم این بود که روز تولد امام رضا شیرین یا شکلات یا هر چیزی که تونستم بدم :)
شعر نوشت: نداریم
smsنوشت: کلی اس ام اس فیلم یوسف داریم که بی خیال میشم چون همه بلدین
smsنوشت بعد: بی هیچ بهانه ای تو را به خاطر می آورم. شاید دوست داشتن همین باشد...بی بهانه به خاطر آوردن...!
جک نوشت: ابراز محبت یه ترک:کاش مغز داشتم مرگ مغزی میشدم قلبمو میدادن به تو



اضافه نوشت : یه خبر خوب و خوشحال کننده بدم؟ این سایتمون چپل چلاغه! اشتباه نوشته چند تا واحد بر داشته شده!
اگه خدا قبول کنه و این ترم همه رو قبول شم، میشه 85 واحد گذرونده(اسمایلی سوت و جیغ و خوچحالی) این سایت گندمون ترم اول که 13 واحد گذروندیم
رو نوشته سه واحد و همه رو قاطی کرده!
الان سه ترم 18 واحدی بردارم تمومــــــــــــــــــــــــــــــه

تموم شدن

امتحانام تموم شد و من الان باید خوشحال باشم ! ولی نیستم
دلم میخواد بیام و یه پست خیلی طولانی بنویسم؛ در مورد خیلی چیزا! در مورد خیلی کسا!!!
ولی نمیتونم!

یه بغض فرو خورده یک هفته اس داره قلقلکم میده! ولی نمی خوام و نمی تونم خالیش کنم!
کی فکرشو میکرد اینجوری بشه!
از یه طرف دلم نمیخواد چیزی در موردش بنویسم!

اصلا ولش کن !