عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عنوان ندارد

از فرط عصبانیت تمام صورتم قرمز شده
گُر گرفتم
به کسی بر نخوره ولی بی شعور تر و احمق تر از مرد ها فقط خودشونن
این چند وقته کم از دستشون نکشیدم
هر بار هم که کشیدم از اون ضربه های کاری بوده
خدایا بهم آرامش بده که فعلا از نون شب هم برام واجب تره 

امتحانام نزدیکه

امتحانام نزدیکه
مثلا دارم درس میخونم(البته مثلا)همه کاری میکنم الا درس خودن، بیشتر دارم با آقا مری کلنجار میرم که حرفمو به کرسی بنشونم ولی اونم عین خودم لجبازه
شبا تا صبح نمی خوابه ، بیداره و هی مسیج میفرسته، کلافه ام کرده، امروز قرار شد فردا زنگ بزنه تا با هم اساسی حرف بزنیم، دعا کنید فردا بتونم قانعش کنم
دیروز که رفته بودم دانشگاه کلی صفا کردیم، آقای کیانی معاون دانشگاه می خواست مسئول نمی دونم چی چی شده بود و رای کم آورده بود، به خاطر همین ما رو با یه ناهار خرید، خیلی باحال بود، تازه برامون یه اتوبوس در بست گرفت تا تهران بیایم ولی چون مینا با محمد قرار داشت ما تا ساعت4 موندیم تا مینا تنها نباشه خوبیت نداره با یه پسره غریبه بر گرده(خدایی معرفت رو داشتین)
برام دعا کنید
خیلی زیاد

تولدش مبارک

 


چندمین بار بود که امروز با ندا رفتیم امامزاده صالح ولی تا حالا این جوری بهم آرامش نداده بود
یه حس خوبی داشتم که نگو
موقع بر گشت یه خانومه تو اتوبوس بود اینقده حرف زد و اینقده مخ مردم رو خورد که نگو،خودشو نسبت داد به ناصردین شاه و بعد هر ماه ایشون خارج تشریف میبرن و اینکه همه وزیر وزرا فامیلشن وخلاصه اینقده سر هم کرد که نزدیک بود ندا باهاش دعوا کنه، رفتم سواشون کردم
امروز تولد رویا بودتولد تولد تولدت مبارک
کلی امروز تولد بازی کردیم، کلی هدیه گرفت کلی خوردنی بهمون داد، بستنی سالار، گوجه سبز ، آخریشم جاتون خالی رفتیم کافی شاپ ، اورنج گلاسه زدیم تو رگ اولش تو کافی شاپ براش آهنگ تولد گذاشتم که آقاهه که جلیقه هم نداشت تذکر داد که موزیک رو خاموش کنیدکلی بهمون خوش گذشت، من، رویا، ندا، سمیرا و مهدیه بودیم که کلی تو کافی شاپ شلوغ کردیم
رویا جون الهی صد وبیست ساله شی، نه صد و بیست سال کمه الهی زنده باشی


پی نوشت: من تولد دوستامو اینجا تبریک گفتم فقط تولد مسیح رو بهش تبریک نگفتم که دقیقا یک روز بعد از تولد خودم بود، مسیح جان امیدوارم این تبریک رو قبول کنی البته بعد از دو هفته