عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

دیروز


عجب روزی بود دیروز؛ سه تا اتفاق افتاد
اول:
از طرف محل کارمون آموزش های ضمن خدمت برامون گذاشتن که زبان های خارجکی مونو قوی کنیم
دیروزم رفتیم برای تعیین سطح(اول همتون نیشتونو ببندید) که ببینیم ما در چه سطحی زبان بلدیم( خوبه منو نمی بینید چون از بس الان خندیدم اشکم در اومده)؛ یه سری از بچه ها صبح رفتن  رویا هم صبح رفت که سطحش بالاتر از ما بود) بقیه که من  و ندا هم جزوشون بودیم بعد از ظهر رفتیم، توی این چند نفری که رفتیم  فقط ب (همون همکارمون که متولد 68 ) آقا بود ، عینهو آدم های متشخص رفتیم دفترچه سوالا رو گرفتیم و آقا هه گفت برید تو این کلاس و آزمون بدینسوال اول رو همه بلد بودیماز سوال دوم منتظر می موندیم تا همه به توافق برسیم بعد گزینه رو انتخاب کنیماینم بگم که مراقب نداشتیم ولی اینقده با وجدان بودیم که همه یکی در میون نشسته بودیمفقط گاهی وقتی سر یه سوالی بحث میکردیم و صدامونو میزاشتیم رو سرمون آقای تِستِر(کسی که تست میگیره) میومد خودی نشون میداد و میرفتوقتی میومد یکدفعه ساکت میشدیم و ریز ریز میخندیدمبعد که دیگه سوالا داشت بسی سخت میشد و باز وجدانمون درد گرفت تصمیم گرفتیم به همین 40 تا سوال بسنده کنیم(البته تو همه این کار ها ندا هم شریک جرمم بود)رفتیم و سوالا رو دادیم از 40 تستی که زدیم بیست و دو تاش درست بودبعد نوبت رسید به پرسش شفاهیخودتون تصور کنید چه اتفاقی افتاد! هر چی میگفت میفهمیدیم ولی نمی تونستیم بیان کنیماینقد ما خندیدم و جَو رو شاد کردیم که آقای تستر که بسی بد خُلق بود آخرش می خندید(فک کنم از خنگیه ما )نتیجه اینکه آقای تستر گفت براتون سطح تافل رو در نظر میگیرم ولی من و ندا اینقد متواضع بودیم که پیشنهاد دادیم برای اینکه پایه امون قوی بشه از همون کلاس اول (E1) شروع کنیمولی آقای تستر کلاس فشرده E 1&2 رو پیشنهاد داد و ما قبول کردیم  از شنبه کلاسامون شروع میشه(آموزش ضمن خدمته و ماموریت کاری حساب میشه)از این به بعد تو این گرما شنبه و دوشنبه ها از ساعت 2:45 تا 6:15 کلاس زبان داریممن و ندا که مثلا عجله داشتیم که زود بریم خونه(من به خاطر اینکه میخواستم برم عروسی و ندا هم اینکه مراسم خواستگارونش بود) از همیشه دیر تر رفتیم ، تو راه موقع برگشتن از موسسه تا سازمانمون عینهو منگلا یه دفعه تو خیابون میزدیم زیر خنده(آخه نمی دونید ما چه طوری جواب آقای تستر رو میدادیم)
از بین جمعی که رفتیم آقای ب سطحش از همه بالاتر شد

دوم:
فرض کنید شما دختری هستین که همیشه مجلس گرم کن عروسی هاتون هستید بعد برید یه عروسی که تقریبا غریبه هستید و با یه گروه ارکستر محشر مواجه شید و به خاطر بعضی امور نمی تونید به هیچ عنوان برید وسط! حالا شما بودید از دیشب تا حالا هوس یه عروسی توپ یا یه تولد نمی کردین؟!!
بازم جای شکرش باقیه فردا تولد عزیز دلم آتناس(دختر خاله ام) وگرنه دق میکردم


سوم:
دیشب مراسم رسمی خواستگاری ص از ندا بود خودشم میدونه  چقدر دیشب برام مهم بود، من تو این قضیه هم خواهر زن بودم هم خواهر شوهرهم فامیل عروسم هم دامادالهی که همیشه خوشبخت باشد(گریه نمی کنما)



جک نوشت: به ترکه میگن نخست وزیر به انگلیسی چی میشه؟ میگه:"FIRST AND UNDER" 
smsنوشت: به علت گران شدن تاید، نظافت نیمی از ایمان است(حوزه علمیه قم)

نظرات 1 + ارسال نظر
آدم برفى چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:57 ب.ظ http://www.mahfele-khial.blogsky.com

سلام
من نشستم پشت کامپیوتر ، دارم واسه بهار جون کامنت مى ذارم ! تو چه کار مى کنى ... ؟؟؟؟؟؟!!!

منم دارم جواب کامنت میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد