عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

هفته ویجار(بیجار هم میگن)

به قصد یه پست طویل و طولانی نشستم حالا باید دید تا چقد طویل میشه

خب حالا از چی بگم؟
از پست قبل شروع میکنیم! الان خیلی خوشحالم که پست قبلی هیچی در مورد موضوعش ننوشتم! آدمیزاده دیگه از یه چیز ناراحت میشه و دو ساعت دیگه همه چی یادش میره(البته بعضی موضوعا) بعد از گفته های خودش پشیمون میشه! چون مشکل حل شده! در واقع مشکلی نبوده و اون بزرگش کرده
حالا بریم سر امتحانا! نمی تونم چیزی بگم چون هر وقت گفتم این درس رو قبول میشم و این یکی رو نه کاملا بر عکسش شده پس فعلا بی خیال تا جوابشون بیاد! البته یکیش اومده که نمره اش بالا تر از نمره ی مشروطی بوده وقتی رفتم نمره ی حقوق بازرگانی رو ببینم یه سر زدم به تاریخچه واحدهای پاس کرده و نکرده! به یه حقایقی پی بردم که کل دیشبم رو مختل کرد و طوری شد که خواب امتحان رو دیدم! اونم چه خوابی!!! خواب دیدم امتحان رو دادم ولی ورقه ی سوالای تشریحی رو ندیدم ، در حالی که همه رو بلد بودم. اینقد گریه کرده بودم که وقتی پا شدم هق هق میکردمحالا اون حقیقت رو بگم! از دوستانی که تجربه اشون از من بیشتر عاجزانه التماسانه تقاضا دارم کمکم کنن! میدونید چی دیدم؟ اینکه من تا الان ۶۳ واحد پاس کردم و همچنان نزدیک به ۶۰ واحد پاس نکرده دارم من ترم هفتم!!!!!!!!!!!!!! چطوری اینا رو بگذرونم؟؟؟؟؟؟ حالا فهمیدین چرا اینقد فکرمو مشغول کرده بود؟ حساب کردم دیدم اگه خیلی زرنگ باشم ۱۲ ترمه تموم میکنم! اگه خیلی زرنگ باشم تازه......
حالا بی زحمت بگید من چه خاکی به سرم بریزم؟؟؟؟
حالا بریم سر کیفیت امتحانا! امتحان نبود که انگار داری کنکور میدی! الانم که ماشالا تو سایت میتونی پاسخنامه ات رو ببینی! که چه گندی زدی مراقب ها هم بی شرفا اینقد سخت میگرفتن که نگو! بعدم خودم از یکیشون شنیدم که میگفت هر تقلبی که بگیریم هشت ساعت اضافه کاری برامون حساب میکنن! همینه که سخت میگرفتن
بریم سراغ بارونی که الان داره میاد! خدایا شکرت که باز همین دو قطره بارن رو هم دیدیم! امسال که از برف و بارون حسابی خبری نبود! باز خدا رو شکر که دو قطره الان داره میاد! وقتی اومدم خونه لباسام خیس خیس شده بود!
چند وقت پیش رفته بودیم شمال از کرج رد شدیم! تا حالا سد کرج رو اینطوری خالی ندیده بودم تابستون بیچاره مون میکنن!پارسال که این همه بارون و برف بود اونجور اذیت کردن امسال که هیچی نبود...
چند وقت دیگه هم که ولنتاینه! تو وبلاگ حسن یه چیزایی خوندم خواستم منم نظرمو بگم! کلا با ماهیت این روز مشکل دارم، نمی دونم چرا! فلسفه ی این روز مربوط میشه به کسایی که میخوان ازدواج کنن و به قول خودمون نامزدا، ولی من موندم که چرا هر کی دو روز از دوستیش با یکی میگذره فرطی میره این روز براش کادو میخره ! که چی بشه؟ که مثلا عاشقشی جون عمه ات!!!این نظر من بود پس بی زحمت برام کادو مادو نیارین
دقیقا هفته ی پیش فکرم درگیر موضوعی بود که حسابی درگیرش بود! میتونم با جرات بگم یک شنبه هفته پیش یکی از بد ترین روزای عمرم بود! فک کن تو اون موقعیت رفتم حموم دوش بگیرم وقتی کارام تموم شد و امدم بیرون دست زدم به موهام و حس کردم خیلی حالت بدی داره! بعد یادم اومد که با شامپو موهامو نشستمنتیجه اینکه اینجور موقعا حموم نرین


چهارشنبه ای ندا حالش بد شد بردمش کلینیک! خیلی ضعیف بود دکتر هم یه سرم خوشمزه براش نوشت(آخه سره طعم سرم با دکی اختلاط کردیم) رفتیم سرم بزنه، چون ضعیف بود پرستاره هر کاری کرد نتونست رگ دستشو پیدا کنه، یه آقای دکتری رو صدا کرد اونم نتونست با این حال سوزن رو کرد تو دستشو زیر پوستش داشت دنبال رگ میگشت منم داشتم سوزن زیر پوست رو میدیم ! فک کن سرم رو باز کرد تا ببینه رفته تو رگش با نه، که زیر پوستش جمع شد وتازه دوزاریش افتاد که رگ نبوده! بعد من رفتم تو میدون انقلاب کنار سینما براش آبمیوه بگیرم! وقتی اومدم دیدم روی اون یکی دستش زده! الان از آرنج تا یه وجب پایین تره اون دستش کبود شده وحشتناک! خدایی بلد نیستی نیا بگو من دکتر و پرستارم تا ملت رو اینجوری نکنییه اتفاقات شیرینی هم حین آبمیوه خریدن رخ داد که بماند

الان حرف خاصی یادم نیست. پس تا همین جا خانمه اش میدیم



پی نوشت: سر همون قضیه یک شنبه کلی نذر و نیاز کردم! یکیش هم این بود که روز تولد امام رضا شیرین یا شکلات یا هر چیزی که تونستم بدم :)
شعر نوشت: نداریم
smsنوشت: کلی اس ام اس فیلم یوسف داریم که بی خیال میشم چون همه بلدین
smsنوشت بعد: بی هیچ بهانه ای تو را به خاطر می آورم. شاید دوست داشتن همین باشد...بی بهانه به خاطر آوردن...!
جک نوشت: ابراز محبت یه ترک:کاش مغز داشتم مرگ مغزی میشدم قلبمو میدادن به تو



اضافه نوشت : یه خبر خوب و خوشحال کننده بدم؟ این سایتمون چپل چلاغه! اشتباه نوشته چند تا واحد بر داشته شده!
اگه خدا قبول کنه و این ترم همه رو قبول شم، میشه 85 واحد گذرونده(اسمایلی سوت و جیغ و خوچحالی) این سایت گندمون ترم اول که 13 واحد گذروندیم
رو نوشته سه واحد و همه رو قاطی کرده!
الان سه ترم 18 واحدی بردارم تمومــــــــــــــــــــــــــــــه

نظرات 5 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ق.ظ http://narkand.pib.ir

سلام. خوشحالم که خوبی. ترم دیگه ۲۰تا برمی‌داری، خوب درس می‌خونی معدلت بالای ۱۷ بشه (نه فقط این ترم، همه‌ی ترمها). ۴۰ واحد دیگه می‌مونه، معدلت که بالای ۱۷ بشه ترم ۹ می‌تونی ۲۴تا برداری، ۱۶تا می‌مونه که می‌تونی ترم ۱۰ تموم کنی به همین سادگی. البته وقتی فارغ‌التحصیل شدی میای میشنی اینجا جواب میدی که چرا تو هفت ترم ۶۳ واحد پاس کردی؟

حالا من این مرسدس بنزslx رو که واسه‌ت خریده بودم بدم به کی؟

سعید با این نمره هام و معدلام چطوری ۲۰ واحد بردارم؟ فک کردی من مثل خودت درس خونم؟؟ من که کلاس نمیرمُ دو روز قبل از امتحان تازه کتابمو باز میکنم! چه توقعاتی داریا :)
ولی تصمیم دارم ۱۸ تا رو بردارم!ترم های بعدشم خدا بزرگه
الان بگم چرا ۶۳ تا برداشتم؟ به جون خودم از روی راهنمای ترم ها برداشتم فقط هر ترم یه درس سه واحدی کمتر بر داشتم این شد که اینقد کم آوردم


سعید نظرم عوض شد, اصلا عیبی نداره هر کی به هر کی دلش خواست کادو بده D:

ندا دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ق.ظ

قربونت برم. مرسدس بنز که سهله تو جون بخواه. انقدر خاطر خواه داری که نگو ...
درباره اون روزام فقط اینو بگم اگه تو نبودی شاید اتفاقات خیلی بدی می افتاد خیلی بد. ممنونم ازت یه دنیا ازت ممنونم.
دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم

:* بوس یه عالمه
الهی قربونت برم هر کاری هم که کردم فقط وظیفه ام بوده

سعید دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:19 ب.ظ http://narkand.pib.ir

این انصافه... من دو ساعت داشتم پای ماشین حساب محاسبات انجام می‌دادم، حالا میگی سیستم قاط زده؟

دیر گفتی مرسدسه رو پس دادم

الهی بمیرم! خب من بی تقصیرم!!! اصلا سه تا 18 تا رو بی خیال همونی که تو گفتی رو انجام میدم

خب بهتر یه ساناتا بگیر

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:11 ب.ظ

چند وقت پیشا ناگهان دوستی گفت که فلانی مگه تو ارواح عمه ات دانشجو نیستی؟به دقت فکر کردم و گفتم :اره راستی. گفت:اگه راست میگی دستتو از زیر در نشون بده ببینم(ببخشید اون داستان شنگول و منگول بود.قاطی کردم )گفت:اگه راست میگی امتحاناتون چندمه؟ یادم اومد که بابا من دیگه کی هستم دست شیطونو یستم اونشب خیلی متحول شذم و سه هفته بعد رفتم دانشگاه ببینم چه خبر از کاکولیا.کاکولیا=(البته ۶۰ درصد فقط به خاطر اون تحوله بود تا ببینم امتحانا کی برگزار میشه).خلاصه ما این تیپی رفتیم یونیورسیتی.از در رفتیم تو خیال کردم اشتباهی رفتم واحد خواهران یا دانشگاه الزهرا خدایی اگه این دانشگاه و تلفن همگانی و اخیرا ایرانسل اختراع نمیشد شما دخترا چطوری میخواستین پول بابا رو هدر بدین؟واقعا موندم.اول کمین کردم بعد رفتم سراغ اونی که از همه خوشکل تر بود.با یک نیت کاملا پاک و برادرانه.

چون در این مقال نمیگنجه داستان گفتمان با اون خانومه محترم رو قیچی میکنم.ضمن اینکه به شما هم مربوط نیست. فقط اینو بگم که من ازش پرسیدم تاریخ امتحانا کیه؟اونم منو خیلی قشنگ راهنمایی کرد.(از صحبتاش فهمیدم که فعلا میخواد درسشو ادامه بد ولی اگه مورد مناسبی پیش بیاد اولویتش ازدواجه.

بنابراین گشتم دنبال یه کروموزوم مثبت.بالاخره از زیر دست و پا یک فقره مرد پیدا کردم.(بگو باریکاللاه.بگو دیگه ) گفتم اقا ببخشید امتاحانا کیه؟گفت دیر اومدی.یک ساعت پیش بود.گفتم چی یک ساعت پیش بود؟گفت امتحان دیگه؟گفتم مگه شروع شده؟گفت چی شروع شده؟گفتم امتحانا دیگه.گفت گفتم که تموم شد.گفتم بابا من کلا میگم امتحانا مگه شروع شده؟گفت صداتو واسه من داد نزن بابا.(اخه من کلا تن صدام بلند عصبانی هم که میشم دیگه انگار امپیلی فایر قورت دادم.حالا جالبیش اینه یه نوگودوم (نوگودوم=تقریبا)همینجوری مثل خیار وایساده بود سر تکون میداد.اومدم بگم بپیچ به بازی.دیدم بیچاره نوگودوم فاز اهنگ گرفته. یارو گفت به نظرت ما اینجا واسه چی صندلی چیدیم؟(اخه براتون نگفتم.سالن پر از صندلی بود)گفتم لابد استاد نیومده فیلم گذاشتید که وقت دانشجووا هدر نره.(اولا که دل و جیگر جرات منو حال کن.دوما ناگفته نماند یارو یه نگهبان ساده بیش نبود ) خلاصه اینکه تازه فهمیدم ۱ ترم از روزگار عقبم.امتحان دو هفته بود که شروع شده بود.

حیف شد.واقعا خودمو اواده کرده بودما. میدونی؟بعضی وقتا یه اتفاقایی میافته که ادم از ۷ ناحیه میسوزه.روزی که رفتم ثبت نام کنم یارو گفت امروز روز اخر ثبت نام هستش.اگه تا اخر وقت نزدیک دویست هزار نریزی به حساب حذف میشی(زبونشم دراورد).حالا سهعت چنده؟دوازده و نیم صبح.منم که شیپیش تو جیبم سه قاپ بازی میکرد.پول از کجام بیارم اون موقع.داشتما.اون موقع نداشتم.این جور موقعا هم که قربونش برم موبایل همه رفقا به شکل کاملا طبیعی و غیر مشکوک()اولش که میگیری موقع سلام و احوالپرسی و تعارف بازی که عزیزم جون بخواه و داداشمی و برا تو نکنیم برا کی بکنیم و هنوز یادم نرفته سری قبلی بهت رو زدم رومو گرفت زمین ننداختیو ... خلاصه اینا مثل اینه انتن میده.تا میگی فلان قدر میخوام تا فردا یا پس فردا یهو همونطور که گفتم کاملا طبیعی و غیر مشکوک سیستم مخابراتی کشور مختل میشه و کایلای نوری تیکه پاره میشن و انتن میره و الو الو الوووووووو صدات رفت.خدافظ.
خداوکیلی مجبور شدم به اونی که نباید رو زدم.بعدش هم مثل سیر و سرکه پشیمون شدم.به چیز خوردن افتادم.نه به خاطر اینکه رومو زمین انداخته باشه ها.کاشکی مینداخت.لا مصب خداییش ۳ دقیقه ای پولو گذاشت کف دستم.اصلا میخواستم بگم که نده ها.ولی داد. ضد حالی خوردم که مپرس

تازه فهمیدم که میتونستم این ترمو مرخصی بگیرم.هم پوله رفت.هم من نه کلاس رفتم نه امتحان دادم .فقط الان دارم مثل مرغ سرکنده بالا پایین میپرم که چرا اون پولو از اونی که میگم قرضیدم.افسوس که گذشته دست نیافتنیست(ایول به خودم خدایی چه جمله ای گفتما.در حد فینال جام جهانی بود.از کسی هم نشنیده بودم.کاملا هم ابتکاری بود) شاید اون موقع فقط به خاطر مادرم که عشق بچه دانشجو داره ثبت نام کردم.کاشکی نمیکردم.افسوس که گذشته دست نیافتنیست(حالا یه جمله گفتما.خودم شما کل ایرانیا و تهرانیا و بشریت را کشتم)

دیگه حوصله نصیحت ندارم.اصلا حوصله حرف زدن ندارم.(اینارم که دارم میگم چون میبینم همه بچه ها مشتاق و علاقه مندید و اصرار میکنید و سر تا پا گوشید که من لب وا کنم درافشانی کنم میگم).

میبینم که اینجا شده نمایشگاه ماشین و قط هم قربونش برم ماشینای گردن کلفت بالای ۶۰ میلیون رد و بدل میکنین.اونم مفتی.یه پیکان جوادان قالپاق خورشیدی هم به تورتون خورد یه ندا هم به ما بدین.ماچشم میدیم . خدایی نه تا حالا ولنتاین به کسی دادم نه از کسی ولنتاین گرفتم.فقط ختنه سورون

فکر کنم یه دو سه ماه شایدم بیشتر بود که نیومده بودم اینجا یا کلا شبکه.البته به جز برای کار.خوشحال شدم که ادرست هنوز باز بود.گفتم شاید بی خیال نوشتن شده باشی.خلاصه از اینکه با بازگشت مجددم کلی انرزی و شادی و روح و صمیمیت و معرفت و تواضع اوردم تو اینجا و خوشال شدین و انقدر ذوق زده() شدین که شست پاتون ذوق ذوق میکنه خوشحالم. شایدم نه به کسی چه مربوط؟ اصلا من کار دارم.باید به دوستام بگم که گذشته دست نیافتنیست.

سلام امیر علی
چه عجب بعد از دو سه ماه یاد ما افتادی!!!
خدا خیرت بده تو این موقعیت (یکی از بدترین موقعیت های زندگیم) کلی از دست کارات خندیدم :)
واقعا خسته نباشی دانشجوی عزیز :|
همونطور که نوشتی ذوق زده شدم فک نمیکردم دوباره بیای یعنی راستشو بخوای فراموشت کرده بودم
هنوزم سرو گوشت میجنبه ها!
اصلا میخوای هر ماشینی که گرفتم بدم به تو! خوبه:)
ولی یادم میمونه گذشته دست نیافتنیست D:

امیر علی سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ب.ظ

البته تابو بود که منم.ولی خوب منم دیگه.بعد از غیبت صغری اومدم حداقل یه اعلام هویت بکنم.

آره واقعا تابلو بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد