عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

سرما خوردم


هر سال هر وقت هوا میخواد بره رو به سردی یا میخواد بره رو به گرما من باید سرما بخورم!
البته بروبچس بر این عقیده میباشند که حقمه


چرا؟ چون وقتی هوا یه ذره گرم میشه و همه با کاپشن اینور اونور میرن من با لباس تابستونی میزنم به دل زمستون! چون میدونم یه ماهه دیگه حسرت این باد و سرما رو خواهم خورد! بعد که هوا آفتابیه و با تریپ تابستون زدی بیرون تازه میفهمی که نه بابا هنوز زمستون نرفته و باد شدید میوفته تو تنت و لرزون لرزون میری تا مقصد


هیچی بدتر از آبریزش بینی نیست آخره مصیبته! بینیم زخم شد از بس گرفتمش!
جالب اینجاس که اواخر شهریورم که هوا میخواد بره رو به سرما هم همین بساط رو داریم! ولی کیه که آدم بشه؟
امروز که نه از دیشب یه فکری زده به سرم با اینکه اجازه کتبی والدینم رو گرفتم ولی این دوستان ناباب نمیزارن من خوش هیکل بشم. من که میدونم از حسادتشونه حالا باید ببینم نظر دکتر متخصص چیه! کاری هم که میخوام بکنم خیلی شخصیه و کلا نمی تونم عنوان کنم! چون اگه بگم وبلاگ اولین آمار وبلاگ های ... رو میگیره
یه چیز جالب رضامون که پارسال ازدواج کرد الان بچشون سه چهار ماهشه! زن عموم تازگیا دیده بودش میگفت اینقد بامزه اس که نگو مثل بچه گی های من میمونه! بعضی مواقع عمه اینا با اسم من صداش میکننپریا دومین دختریه تو فامیل که بچه گیاش مثل منه! اولین دختر دختر عموم بود که با عکس های بچه گی من مو نمیزد ولی وقتی بزرگتر شد صد و هشتاد درجه قیافه اش فرق کرد! عمه ام میگفت شب و روز رضا دعا میکنه پریا شبیه تو بشه و قیافه اش بر نگرده! کلا تو فامیل دست بالا میگرن منو الان فک نکنی خودمم همین حس رو دارما ! نه اصلا


چه خبره تو خیابونا! ملت همه ریختن واسه خرید! من که یه شلوار میخوام بخرم که شاید اونم بعد از عید رفتم خریدم
الان در حال استراحتم


یه چیز جالب اینکه قرار هفته پیش با بچه ها باعث شد یکی از دوستان که اومده بودن خونمون به این پی ببره که من چقد به داییش میام و همین امر منجر به تلفن مشکوکش شد و قرار و مدارهایی که خودشون بریده بودن و دوخته بودن با بقیه برو بچه ها! ولی خبر نداشتن من سر سخت تر از این حرفام


جک نوشت: اینقد این جکه باحاله و یه ذره غیر اخلاقی که از گفتنش معذورم

شعر نوشت:روی آن شیشه تب دار تو را "ها" کردم/ اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم/ شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد/ شیشه را یک شبه دریا کردم/ با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را / عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
پی نوشت: شعر نوشت بالا رو مامانم برام اس ام اس کرده بود

نظرات 3 + ارسال نظر
{ Masih } چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.blog.masihreyhani.ir

به نظر من گرفتگی بینی ( کیپ شدن ) خیلی ، خیلی بد تر از آبریزشه !!
ایشالا خوب میشی !!
منتظرم !!

مشکل اینجا بود که هم بینیم کیپ بود هم آبریزش داشتم مسیح جان

ندا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ق.ظ

اولا تو اون کارو نمی کنی
دوما خودت تشخیص میدی به کی میایو به کی نمیای نه دوست گرامی
سوما گفتم که بهت اون اس ام اسو مامانت اشتباهی برای تو فرستاده بود می خواستش برای بابات بفرسته
چهارما تو به هیچ وجه اون کارو نمی کنی

قربونت برم من الان مصمم تشریف دارم خب!
اون که بعله! تا خودم تشخیص ندم هیچکس نمیتونه کاری کنه
من این کارو میکنم قربونت برم

سعید سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:30 ق.ظ http://narkand.pib.ir

آخییییییی، بد چیزیه این سرماخوردگی، مخصوصاً آبریزش بینی
تازه دو روزه از تهران برگشتم. خوش گذشت، بذار خستگیم دربره، می‌نویسمشوم.
این کوچولوها از لحاظ چهره اگه شبیه تو بشن مشکلی نیست، فقط خدا کنه اخلاقشون به تو نشه

مشهد رفتی؟
مگه تو قیافه منو دیدی؟
خیلی دلشونم بخواد اخلاقشون مثل خودم شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد