عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

۳۶۰ هم پر

می گم همچین نشستم پای این کتابا که خودم باورم نمیشه اینقد درس خون باشم

یکشنبه دوشنبه و سه شنبه ی هفته ی دیگه سه تا امتحان خفن دارم که باید این هفته تمومشون کنم

اگه خدا بخواد و مهمون بازیا بزارن حتما تمومشون میکنم

تا 4 تیر امتحان داشتم ولی الان دیگه ندارم! چون برنامه ها تغییر کرده و به همین دلیل 28 خرداد امتحانام تموم میشه! هفته ی دیگه فشرده دارم ولی هفته ی بعد دو تا امتحان بیشتر ندارم

البته حسابداری صنعتی رو 80درصد احتمال میدم بیوفتم چون کلاساشو نرفتم!
هم ترم پنج برش داشتم هم ترم شش ولی هر دوبار تو حذف و اضافه حذفش کردم. خدا کنه این ترم قبول شم و به ترم بعد نکشه

من الان دچار افسردگی حاد هم میباشم چون این ترم چند تا از بچه ها تموم میکنن ولی من....(نیشتو ببند)

منم قول میدم سال دیگه تمومش کنم و به سالهای بعد نکشه خب

یه خبر دیگه الان شنیدم نمیدونم چقد صحت داره . شنیدم سیصد وشصت درجه یاهو داره بسته میشه! من که خیلی توش فعال نبودم ولی بعضی مواقع خوب بود برای آمار گرفتن از این و اون

وای گفتم سیصد وشصت یاد یه چیزی افتادم که فک کنم قبلا تعریف کردم! (ندا یادت سیصد و شصت عیلرام رو؟)


تولد رویا هم رفتیم ! اینبار نیم ساعت دیر تر راه افتادم تا زودتر از اونا نرسم و اینبار خدایی تحمل نگاه های سنگین گارسون رو نداشتم چون دفعه ی قبل کلی دلش برام سوخت از بس دوستام سر موقع اومدن!

فک کن تو خیابون با هم رسیدیم به فاصله ی چند قدم جلوتر از من بودن که دیدم به جای سه نفر پنج نفرن! نمی خوام موضوعاتی رو که دوسشون ندارم رو بنویسم ولی خدایی یه لحظه جا خوردم! از ندا بعید بود این کارو بکنه! چند دقیقه تو خیابون وایسادم تا فکرامو متمرکز کنم! یه آن خواستم بر گردم ولی میدونستم رویا ناراحت میشه! به خاطر همین رفتم تو! ندا تا منو دید اومد پایین که آماده ام کنه ، پشت سرش مهدیه... نمی گم قانع شدم ولی درک کردم که واقعا مجبور شدن!

تا وقتی پیش هم بودیم کلی گفتیم و خندیدم و خوش گذشت ولی وقتی از هم دور شدیم دلتنگ شدم! بغض کردم و یاد اون روزا افتادم.

همیشه همینه! دیدار خوبه ولی دلتنگی بعدش... (گوشاتونو بگیرید این یه خط خصوصیهD:)کاش تو هم میدونستی برا چی کمتر استقبال میکنم از دیدار ها و هر بار از دستم دلخور نمیشدی


یه چیز دیگه هم موند! من اینجا از همه چیز و از همه کس میگم! بیشتر مواقع مخاطبام طورین که فقط خودم میشناسمشون! قبلا تو یه پست کلی فحش و بد و بیراه نثار یکی کردم! بعد فکر کن چند روز پیش آدرس اینجا رو هم بهش دادم! بقیشم خودت میتونی حدس بزنی دیگه
می دونم باعث یه سری دلخوریها شد و به همین خاطر گفتم رسما همینجا ازش عذر خواهی کنم


برم به بقیه درسام برم، تصمیم گرفتم تو امتحانا پست ننویسم(از من بعیده) ولی خب تصمیمه دیگه



پی نوشت: مندلیف عزیز بازی رو بعد از امتحانا انجام میدم! تو که میدونی چقد درس خونم خدایی وقت نمیکنم الان


نظرات 4 + ارسال نظر
سعید شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:13 ب.ظ http://narkand.pib.ir

سلام. شنبه ها خیلی خوبه، چون من می تونم دوباره بیام نت

بارسا که برد اینقد دلم می خواست بیام یه کامنتی پی امی چیزی اینجا یا تو فیس بوک بذارم که نگو، اینترنت ایرانسل هم یه دو ماهی هست که دی سی شده

درسات رو بخون، من که اصلا حس درس ندارم

این محمود دست خودش نیست، باید یه جایی رو فیلتر کنه! فیس بوک نشد، ۳۶۰

وای گفتی سعید یکی از به یاد موندنی ترین شب ها بود اون شب برد بارسا

ای بابا چرا همه چی رو ربط میدی به این محمود بیچاره؟(اسمایلی فیروزه ای)
D:

زرشا سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:28 ق.ظ http://www.zarsha.blogsky.com

بیچاره اون مخاطب نگون بختتون!
درکش می کنم .

:">

حسن جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.hasanalmasi.ir

تسلیت میگم اون قضیه رو بهار!

خدا رحمتشون کنه

حسن سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:22 ب.ظ http://www.hasanalmasi.ir

پست آخر کامنت دومش مال منه یادم رفت اسممو بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد