عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

بازی وبلاگی

قبلنا سعید خودش بازی وبلاگی میساخت ولی از وقتی ارشد قبول شد دیگه از صرافتش(سرافت ثرافت) افتاده! خدایی بازی های خودش با حال تر بود و راحت تر! این بازی های اخیر خیلی سخته و آدم باید تو همه جای زندگیش سرک بکشه تا جواب این سوالا رو بده

اسم بازی ۳در ۳ بعلاوه ۱


یکم: سه تصویر ماندگاری که در فوتبال و یا فیلم دیده اید و در ذهنتان مانده است، کدامند؟ شرح دهید.


هم فیلم میبینم هم فوتبال ولی از اونایی نیستم که عاشق فیلم و فوتبالن! از فیلم های خارجکی هم زیاد خوشم نمیاد! ایرانی هم دراماشو دوست دارم! حالا با این توصیفات از فوتبال الان تنها تصویر یوفا پارسال یادمه که ایتالیا دقیقه 93 نمی دونم به کی گل زد و رفت مرحله نیمه نهایی. این گله خیلی به دلم نشست حتی بازی فینالش برام اینقد جذاب نبود که اون گل برام جذاب بود.یا همین بازی چلسی و بارسا چند وقت پیش که تو وقت اضافه گل زدن. از فیلما هم یه صحنه از فیلم باغ های کندلوس رو که حتما همه هم دوسش دارن رو خیلی دوس دارم! همون صحنه که بازیگر نقش زن داره نماز میخونه و فروتن میاد کنارش و دیالوگ هاش... فیلم بعدی فراموشی اون صحنه که حسین یاری میفهمه زنش برا چی فراموشی گرفته رو خیلی دوست دارم.



دوم. سه تصویر ماندگار زندگی شما چیست؟


خیلی وقت پیشا یه تصویر تو ذهنم میومد خیلی گنگ ولی کاملا جزئیاتش یادم بود. هنوزم یادمه ولی جالب اینجاست که وقتی برا مامان این تصویر رو توضیح دادم گفت این تصویر خونه ایه که وقتی تو به دنیا اومدی خریدیم و تا یک سالگیت اونجا بودیم. نمی دونم شاید خیلی از آدم ها از یک سالگیشون تصویری رو به یاد دارن ولی من از اطرافیانم که پرسیدم کسی نبود که یادش بیاد! اون تصویر مربوط میشه به یه راهرو که انگار من دارم حیاط رو نگاه میکنم و سمت راستم آشپزخونه است و سمت چپ یه در کوچیکه که بعدا فهمیدم حمام بوده! این خیلی برام جالبه و اینکه بابا میگه خیلی کوچیک بودی و احتمالا بعدا که ما تعریف کردیم تو پیش خودت مجسم کردی! ولی جدی من با تمام جزئیاتش اون صحنه رو یادمه خب!

دومیش مربوط میشه به وقتی که دانشگاه قبول شدم! با اون رتبه ی افتضاح بعید بود جایی قبول شم! دکتر میر باقری (کسی که رفتیم پیشش برا مشاوره انتخاب رشته) گفت عمرا قبول شی! مهدیه(همون دکی خودمون) که با میرباقری کل مینداخت گفت اگه قبول نشه من از رشته ام (مطمئن بودیم پزشکی قبول میشه) انصراف میدم! این شد که قول داد و اگه قبول نمیشدم خیلی وحشتناک میشد! دکتر سرودی هم اونجا بود و فقط میخندید(آخی چند روز پیش تو تی وی نشونش داد یاد اون روزا افتادم) وقتی دیدم قبول شدم کلی گریه کردم و مهدیه زنگید به دکتر میر باقری و بهش گفت که شرط رو باخته و این شد که یه روز پاشدیم رفتیم محل کارش! اینم یکی از به یاد موندنی ترین تصاویره زندگیمه

سومیش رو خیلی فک کردم تا بتونم بنویسم ولی خب نمی نویسم! عوضش یه صحنه ی دیگه رو مینویسم که خیلی به یاد موندنی بود! چند ماه پیش ندا و رویا رفته بودن نمایشگاه. یه هفته ای بود که ندیده بودمشون، صبح وقتی سوار تاکسی شدم تصمیم گرفتم به جای محل کار برم پیششون نمایشگاه و بدون اینکه بهشون بگم غافلگیرشون کنم! همینم شد. وقتی رفتم تو غرفه فقط رویا بود کلی خوچحال شد و هنوز ندا نیومده بود. منم با نقشه ی قبلی رفتم غرفه های دیگه رو دیدم تا ندا بیاد و غافلگیر شه. وقتی برگشتم ندا اومده بود، چند ثانیه بیرون غرفه وایسادم و نگاش کردم و اون متوجه من نبود، وقتی سرش رو بلند کرد چنان جیغی کشید که همه بر گشتن نگامون کردن بعدشم پریدیم بغل همدیگه! تو اون شرایط خاص تنها چیزی که میتونست آروممون کنه وجود همدیگه بود!یادش بخیر عجب بارون سیل آسایی اومد، بطری های آلوئه ورا... (آخی یاد آقای ر افتادم که عاشقش شده ام)



سوم. سه آهنگ ماندگار و خاطره انگیز زندگیتان را نام ببرید.


آخه من بین ان تا آهنگی که دوست دارم چطور میتونم یکیشو انتخاب کنم؟ هان؟ یکی از آهنگایی که با شنیدنش حس خاصی دارم آهنگ ای ساربان محسن نامجو میباشد، بیشتر آهنگ های ابی رو هم دوست دارم مخصوصا سرو نازش رو، همچنین داریوش مثل آهنگ شقایق



چهارم. «مارادونا و ماتئوس» ، کاپیتان‌های تیم‌های ملی فوتبال «آرژانتین و آلمان» در اواخر دهه ٨٠ و ابتدای ٩٠ میلادی بودند. دو فینال جام‌جهانی ٨۶ و ٩٠ بین این دو تیم برگزار شد. ٨۶، آرژانتین قهرمان شد و ٩٠ آلمان. اگر شما یک بازیگر سینما بودید، دوست داشتید نقش مارادونا را بازی کنید یا ماتئوس؟ دوست دارید در زندگیتان مارادونا باشید یا ماتئوس؟


خدایی شناخت دقیقی از این آدما ندارم مارادونا رو هم فقط چندین بار تو تی وی دیدم خب من اصلا دوست نداشتم جای هیچ کدومشون باشم و نقش هیچ کدومشونو بازی کنم



پنجم- 1. (به این سوال آقایان حتماً جواب بدهند) هر چند وقت یک بار در دلتان خطاب به یک راننده‌ی زن می‌گویید که چه کسی به تو گواهینامه داده؟!


یعنی نباید به این سوال جواب بدم؟ ولی خب از حق نگذریم تا یه سال بعد از گواهی نامه گرفتن مامانم و خواهرم، من و بابا هر دفعه اینا پشت فرمون نشستن یک بار این جمله رو گفتیم، برای خوب شدن دست فرمون فقط باید رفت تو دل جاده



پنجم- 2. (به این سوال خانومها حتماً جواب بدهند) چقدر اعتقاد دارید که آقایان کمتر از سنشان می‌فهمند و هیچ وقت عقل‌شان به پای خانوم ها نمیرسند


یعنی اگه بگم همه این بازی رو انجام دادم تا به این سوال برسم دروغ نگفتم!به نظر این جانب ۱۰۰ درصد آقایون دارای این خصلت هستند و فقط تعداد محدودی از آقایون میباشند که بعد از چهل سال تازه متناسب با سنشون میفهمن و درک میکنن



نظرات 4 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ http://shamevojood.blogsky.com/

سلام
خیلی وقته که اقایون کمتر از سنشون می فهمن و درک می کنن و دروغ نگفتن اونای که اقایون رو به بچه تشبیه کردن.خوشحال میشم به من هم یه سری بزنید.
موفق باشید.

گل گفتی دختر

سعید دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ب.ظ http://narkand.pib.ir

سلام.
شک ندارم اگه سئوال آخریه اول بود، بقیه اش رو جواب نمی‌دادی

فکر کنم تو بیشتر دوست داشته باشی نقش فان‌باستن رو بازی کنی

تابستونت مبارک

واقعا دیگه بقیه سوالا رو بی انگیزه جواب میدادم
این که گفتی یعنی کی؟
مرسی

ندا دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ

سلم قربونت برم.
وای نمیدونی وقتی خاطره اون روز نمایشگاه برام زنده شد چه حالی پیدا کردم.واقعا از ته دلم جیغ کشیدم.

در مورد درصد تعداد آقایونی که تا آخر عمرشون بچه میمونن و به اندازه سنشون نمی فهمم فقط یک کلمه میتونم بگم n درصد.

راستی حاضرم در روز از صد نفر بشنوم که کی به من گواهینامه داده تا اینکه..............

سلام قربونت شم
وای ندا یادته چه روزی بود!!! فرداشم یادته؟
ان تا رو خوب اومدی :دی
این مسنجر و جی تاکم باز نمیشه دوکلوم درست و حسابی صحبت کنیم

زرشا دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:48 ب.ظ

میگما این چه بازیه خسته کننده ایه !از اوم بازی های دختر پسند!
مخصوصا اون سوال ۵-۲ که خیلی فرا فکنی بود!
این خانما واسه اینکه ثابت کنن از پسرا بیشتر می فهمن شروع به تخریب پسرا میکنن!(آدم یاد مناظره های احمدی نژاد میفته! )
سوال ۵ -۱من با اجازتون جواب بدم اوهوم:

ما آقایون کلا منطقی هستیم اگرم خانمی ببینیم که دست فرمونش سر به فلک میکشه اینو به پای کم تجربگیش
میزاریم !
البته روانشناسا میگن واسه رانندگی نیاز به هورمون مردانگی هست(همون جنم مردونگی)! یعنی خانم جان بیخودی خودتو خسته نکن تو راننده بشو نیستی!!

اتفاقا جز سوال آخر هیچ چیزی نداره این بازی که دخترا رو تحریک کنه
احتیاجی به ثابت کردن نیست برادر من خودتونم خوب میدونید که دخترا همیشه و در همه حال از شما ها بیشتر میفهمن!
یعنی میخوای نشون بدی خیلی منطقی هستی؟!!!!
این حرف روانشناسا رو قبول دارم ولی فقط در مورد پارک کردن ماشین !
باز خوبه این جنمتون به یه دردی خورد!
معلومه پیش نیومده با یه خانوم کورس بزاری! من موقع کورس گذاشتن کله خراب میشم فقط به خاطر کم کردن روی آقایون! البته اگه تنها تو ماشین باشم و بدون مسافر وگرنه جون مسافرا مهمتر از کم کردن روی آقایونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد