عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

تجربه

خیلی جالب بود امروز

با بچه ها قرار گذاشتیم بریم خونه سارا کرج! و طفلکی کلی زحمت کشید. ولی جالبش اینجا بود که من خودم به تنهایی اومدم تا خونه! البته قبلش کلی صدقه انداختم و صلوات فرستادم تا سالم تا خونه برسم که خدا رو شکر همینم شد! تا حالا این مسیر رو تنهایی نیومده بودم و یه کم دلهره داشتم ولی تجربه جالبی بود(حالا هر کی ندونه فک میکنه پامو از تهرون بیرون نزاشتم تنهایی)

من بالاخره کتاب درسی رو که نهم امتحانش رو دارم خریدم! لامصب چهارصد صفحه اس و دریغ از ذره ای حوصله و رقبت که من به این کتاب دست بزنم! کتاب تحقیقات بازاریابی رو گذاشتم کنار دزیره، فصل پایانی کتاب مونده و وقتی میرم که کتاب بخونم ناخودآگاه دستم میره سمت دزیره به جای تحقیقات بازاریابی!

دوست داشتم همه دوستامو تو نامزدی مهدیه ببینم ولی مثل اینکه فقط ندا رو میبینم! عوضش کلی حرف برات دارم خواهر

حال مادر بزرگمم خیلی خوبه و دیشب اومدن خونه! هنوز تا بهبودی کامل فاصله دارن ولی همین که اومدن خونه خودش کلی تو روحیه اش تاثیر گذاشت



پی نوشت: جدیدا کوتاه مینویسم! فک کنم مریض شدم ! از این مریضیای وبلاگی که نمیتونم فکرمو متمرکز کنم واسه نوشتن پست های طولانی

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ق.ظ http://narkand.pib.ir

دزیره از اون کتاب‌هاییه که آدم هیچ وقت نمی‌خواد تموم بشه!

ایشالله حال مادربزرگت به خوبی قبل بشه، زودِ زود!

میگن یکی از نشانه‌های آنفولانزای نوع آ اینه که نمی‌تونه پست‌های بلند بذاری

راست میگی، الان که تمومش کردم ولی قبلش دوست داشتم هیچ وقت تموم نشه

یعنی آنفولانزا گرفتم دیگه!!!!!

حسن سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.hasanalmasi.ir

خدا رو شکر کشورمون با همه ی مشکلاتش یکی از امن ترین کشور های دنیاس و چنین سفرهایی معمولا با خطر خاصی روبرو نیستن.

آره واقعا
جای شکرش باقیه! وگرنه کی میتونست دانشجوی شهرای دور یا نزدیک بشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد