عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

خاکستر

دیشب شب قدر بود و با یه عالمه انرژی مثبتی که دیشب گرفتی روزتو شروع میکنی! همه چی خوبه، همه چی خیلی خوبه. فقط یه اتفاق هر چند کوچیک میتونه بهمت بریزه، اتفاقی که شاید هیچ وقت انتظارشو نداشتی! یه گفتگوی ساده که چند دقیقه هم طول نمیکشه میتونه آشفته ات کنه. گفتگویی که نزدیک به سه سال رخ نداد و دقیقا گذاشت امروز که تو حالت خوبه رخ بده. شاید تو این گفتگو هیچ حرف قابل تاملی وجود نداشته باشه ولی همین که تو رو میبره به چند سال قبل خودش کافیه واسه آشفتگی، کافیه واسه پر شدن مدام چشمات، کافیه واسه کنار گذاشتن برنامه های عادی که هر روزه انجام میدادی.

شنیدن حرفایی که یه روز آرزوی شنیدنش رو داشتی بعد از این همه مدت دیگه اثری نداره

گفتگویی که شاید اگه سه سال پیش رخ میداد...

من تو رو بهتر از خودت میشناسم. مطمئنم تا برات فایده ای نداشته باشم سراغم نمیای. ارشد و کار بهانه است

فکر کردی با این حرفات آتیش زیر خاکستر رو زیر و رو میکنی! ولی خبر نداری اثری از آتیش نمونده و هر چی بوده خاکستر شده.

آتیشی هم تو وجود تو نمونده اینو مطمئنم و از لحن حرفات کاملا حس کردم

فکر کردی باز میتونی با حرفات خامم کنی، با گفتن اینکه رد پای تو توی همه زندگیم هست چی رو میخوای ثابت کنی؟

از تو به من خیلی رسید! خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی. مثل یه عروسک خیمه شب بازی بودم ولی الان همه چی فرق کرده

من بیشتر از تو ضربه خوردم، شکستم و صداش از فرسنگ ها شنیده شد. یادته!

ولی من بر عکس تو، یه پاک کن برداشتم و همه ی صفحاتی رو که اثری از تو توش بود پاک کردم! سفید سفید. مثله قبل از تو.

الانم بعد از شنیدنت مطمئن باش فقط امروز پریشونم و فردا همه چی مثل قبل میشه! یعنی نمیزارم که آشفتگی های اون روزها دوباره تکرار شه!

پاکت کردم، تو هم پاکم کن.



پی نوشت: اگه اینا رو نمینوشتم اونوقت این بغضه خفم میکرد. شما هم جدی نگیر، چیزی هم نپرس، فردا همه چی یادم میره



اضافه نوشت:وقتی چرخ دنیا مخالف تو بچرخه همینه دیگه! کامپیوتر این ترم ارائه نمیشه! شش واحد عمومی به ورودی ما اضافه شد(اخلاق اسلامی؛ فرهنگ و تمدن ایران و اسلام؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی) و این یعنی ترم دوم سال تحصیلی 88-89

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

چه غمگین بود

سعید دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ق.ظ http://narkand.blogspot.com

نمیشه پاکش کرد، فراموشش کرد! مثه یه کرم زیر خاطراتت می خزه و بعد یه روز سرش رو از زیر خاک بیرون میاره و میگه منو یادت هست؟
---------------

این سعید بالایی من نبودم!

حاجی !! یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.blog.masihreyhani.ir

سلام بهار جون !
خوبی ؟
نماز و روزه‌هات قبول حق ان‌شاءالله !
اومدم یه تبریکی بگم !
عیدِت مبارک باشه ، ان‌شاءالله !
7000 تا از این عیدها ایشالا !
راستی !
غمگین نبینَمِت آجی !
ان‌شاءالله ! سرحال میای !
به‌یادتم ...
سبز باشید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد