عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

تکوندن خونه

والا این جانب گمون میکردم با تموم شدن کارهای بزرگ(تمیز کردن در و دیوار و فرش ها) یعنی خونه تکونی تموم میشه! ولی در این چند روز پی بردم بسی اشتباه نمودم!
این خونه تکونی اینقد ریزه کاری داره که توی این چند روز اخیر میانگین، این جانب دو سه ساعت هم در این دنیای مجازی نبودم، چه برسه به بقیه ی کارهای روزانه ام!
تا چشمام رو باز میکنم، یا توی حیاطم، یا آشپزخونه، یا مامان جان منو دنبال خودش میکشونه از این ور به اون ور(وسط نوشتن این پست هم ولم نکرد و منو با خودش برد). والا من نمیدونم حالا که ما قصد تعویض خونه رو داریم، دیگه تغییر دکوراسیونمون واسه چیه؟! نه آخه من نمیدونم شستن ملحفه ها و روی بالشی ها و تشک هایی که از پارسال توی کمد دیواری بوده و احدی روش نخوابیده یعنی چی؟ ( یعنی من برم خونه ی خودم عمرا از این کارها بکنما). حالا جمع و جور کردن و تکوندن خونه ی خودمون کمه، تکوندن خونه های مادر بزرگ ها هم هست آخه! هان؟ چیه؟ فکر کردی غر میزنم؟؟ نخیرم ! عین خانوم ها کار میکنم و صدامم در نمیاد اصلا کی گفته من غر میزنم ؟ هان هان؟

امسال دقیقا بر عکس پارسال منتظر سال جدیدم. سال پیش اصلا دوست نداشتم عید شه و سال جدید رو ببینم! از سال جدید استقبال نکردم،ولی امسال دوست دارم زودتر سال جدید رو ببینم! شاید به خاطر تحولاتیه که قراره به خودم و زندگیم بدم


پی نوشت:اینم عکس یک عدد نگار 6 ماهه! قربونت برم من، با موبایل گرفتم خیلی خوب و واضح نیست.

پی نوشت بعد: امروز 8 مارسه ها! دقت کردین که!

نظرات 3 + ارسال نظر
زرشا دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:23 ب.ظ

آخی طفلکی دلم برات سوخت!
یاد کزت افتادم :دی
ولی خوب بجاش کار یاد میگیرین از طرقی یکم ورزش هم می کنین :دی
این دختره چقدر زشته :دی

شما نمیخواد واسه من دلسوزی کنی!
من خودم وطایفم رو بلدم!
خیلی هم دلت بخواد! بچه زشت باشه ولی با نمک باشه

سعید دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ب.ظ http://narkand.blogspot.com

ریزه‌کاری‌هاش بدتره!

کمک کردن به پدر و مادر در امر خانه تکانی، کاری بسیار شایسته است. من به همه‌ی فرزندان توصیه می‌کنم این کار را!

اصلاً تابلو نبود عکسه سانسور داشت، حداقل ما که نفهمیدیم

8 مارس چه خبره؟ روز کشف سیب زمینیه؟ (ییییییییییییی، چرا می‌زنی، منو تو گودر اذیت می‌کنین، اینجا تنها گیرت میارم)

منم به شما سفارش اکید میکنم!
ااا چه خوب که نفهمیدی D:
من مظلوم آزارم به مورچه هم نمیرسه چه برسه به تو P:

امیر علی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ

واقعا خیلی خوشگل بود حتما به خودت رفته.نمیشد عکس یه بچه خوشگل میذاشتی به جای این که ابروی فامیلتون نره؟ من اگه جای باباش بودم اینو میدادم به این زن وشوهرا که بیبی ندارن و شانسمو رو بچه بعدی امتحان میکردم. حالا ایشاللاه مثل جوجه اردک زشت بزرگ میشه خوشگل میشه. میگم این پست رو پاک کن بچه بزرگ بشه این نظراتو راجع به خودش بخونه در بهترین حالت خودکش میکنه ها.
من الان یک ماهه هر شب میرم خونه مامانم داره دیوار و پله پاک میکنه.پله های برج میلاد هم بود خدایی الان باید پاک کردنش تموم شده بود.دیوارا هم که انقدر دستمال کشیده ضخامتشون اندازه ورق اچار شده.اصلا عین شیشه اون ورش معلومه. هی میگم مامان بیا برو یکم به قر و فرت برس ،دماغتو عمل کن،گوشش بدهکار نیست که نیست.
به خاطر روز 8 مارس هم از طرف من با رعایت شئونات اسلامی خودتو محکم بغل کن،فقط قبلش دستاتو تمییز بشور.
لقمه تو گلوم گیر کرده!

واقعا که خیلی بی سلیقه ای
البته من هیچ وقت سلیقه ی مردها رو قبول نداشتم و همیشه تفارت اساسی بینمون بوده و این بر میگرده به نوع دید!
خیلی هم دلت بخواد بچه به این نازی رو دیدی! برای بابا و مامانش بهترین و شیرین ترین بچه است، شما خودت رو نگا نکن D:
خدا نگه داره این مامان زحمت کش رو که بچه اش قدرشو نمیدونه، مامان ها دوست دارن همیشه خونه اشون دسته گل باشه ولی موندم مامان شما با وجود تو به چه امیدی میخواد که خونش دسته گل باشه
ما که شانس نداریم وگرنه اون لقمه کار ساز میشد و ما آرزو به دل نمیموندیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد