عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

آخرین دو شنبه سال

دلم واسه وبلاگم تنگ میشه گاهی! ولی اینقد موضوعات زیاد و گوناگون دور و برم بود که این دلتنگی خیلی محسوس نبود. همیشه همینطور بوده، جایگزینی به جای دلتنگی!
عاشق این روزهای آخر سالم، خیابون ها رو دوست دارم، با همه ی شلوغی و ترافیک های بی امانش، وقتی به مردم نگاه میکنم، کلی ذوق میکنم، همه دلشون شاده، همه منتظر سال خوبی هستن، سالی بهتر از سال قبل...

این آخر سالی هم مرگ و میر ول کن نیست! توی این سه چهار تا فوتی که توی این چند روز دیدم، بنده ی خدا دوست مامانم از همه بدتر بود! با وجود چهار تا بچه! خدا رحمتشون کنه.

اصلا انگار نه انگار دو هفته نیست ولم کرده و رفته، باز از دیروز میزبان ویروس خبیث سرما خوردگی شدم. تازه دیروز این ویروس رو به پنج شش نفر دیگه هم دادم. پریروز هم مدام نگار توی بغلم بود و ماچش میکردم، فقط خدا کنه به اون نداده باشم. فکر کنم سر سفره ی هفت سین با صدای گرفته و بینیه چکه کننده بشینم!

آخرش این ور اون ور رفتن مامانم کار دستش داد، جمعه توی میدون شوش کیفش رو گم کرد، حالا یا زدنش یا گمش کرده! پول زیادی توش نبوده ولی حلقه ی بابا و زنجیر و پلاک داداشی توش بوده! زنجیر و پلاک داداشی مال روزیه که به دنیا اومده و قدمت 15 ساله داره، حلقه ی بابا رو بگو! مامان همیشه میزاشت توی کیف پولش که اگه مهمونی یا عروسی رفتیم بابا دستش کنه! واقعا حیف شد. به کلانتری محلش هم گزارش دادیم ولی اگه دزدیده باشنش دیگه امیدی نیست !


پی نوشت: اگر هر چیزی و هر موضوعی رو جایگزین دوست داشتنی هام کنم، مطمئنم هیچ موضوع و هیچ کسی رو نمیتونم جایگزین تو کنم

اضافه نوشت: کلی خانوم شدم توی این چند وقته؛ چند روز پیش سبزه انداختم! هفته ی پیش هم هر چی کیوی ریز و سفت بود رو ترشی انداختم، تازه رسیده هاشم مارمالاد کردم، یعنی دیگه واقعا وقت شوهر دادنمه!

نظرات 4 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ

۱. خدا لعنت کنه اون آدماییو که عید امسالو برای خیلیا مصیبت کردن٬ برای خیلی از مردم ایران بدترین سال عمرشون کردن.
۲. شوهر کردن به ترشی و مارمالاد درست کردن نیست صد دفعه بهت گفتما.
۳. قربونت برم ژیشاژیش عیدت مبارک

۱. الهی که امسال موقع تحویل سال همه ی عزیزای در بند کنار خونواده هاشون باشن مخصوصا عزیز در بند ما
۲. من هنوز آمادگیشو ندارم خب
۳. قربونت برم عید تو هم مبارک

ندا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ب.ظ

از اونجاییکه خیلی سریع نوشتم پیشاژیشم شد ژیشاژیش. ببخشید

از اونجایی که سیستم تو همیشه قاطی میکنه میزنم به حساب سیستم داغونت :دی

ندا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ب.ظ

بازم اشتباه شد٬ اصلا ولش کن:
عیدت مبارک عزیزم

آره بابا
مهم اینه که عیدمون مبارک باشه

سعید پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ق.ظ http://narkand.blogspot.com

همه مزه عید به خرید واسه سال نوئه، به نو شدن

ایشالله کیف مامان هم پیدا میشه! به هر حال سال رفتنی باید یه جوری از هرکسی یه زهر چشمی بگیره.

از داروخانه یه بطری شربت آلوئه ورا بگیر، سیستم ایمنی خفن تقویت می کنه. من هر 6 ماه یکی می خورم، یه بار نخوردم اونطوری افتادم

وقت شوهر کردنته رو من می خواستم بگم

سال نو مبارک. تعطیلات خوبی داشته باشی

اوهوم ولی من هیچی نخریدم :|
خدا کنه! این سال کوفتی ها... هیچی اصلا
از داروخونه نمیخرم از سوپر سر کوچه گاه گداری آبمیوه ی نارگیلیش رو میخرم! کمپوتشم دوست داشتم
نخیر! دوست جونم بهتر میدونه :)
سال نو شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد