عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

اتفاق

http://usera.imagecave.com/baharan/tumblr_kw7yfw2bBe1qztsrto1_500.jpg

گاهی وقت ها که یه اتفاقاتی قراره بی افته، یه سری هشدار هایی میرسه! از کجاش رو نمیدونم. تو برای اینکه اون اتفاق خواسته ی دلته، به هیچ کدوم از هشدارها اهمیت نمیده! اینقد اهمیت نمیدی و اینقدر تعداد هشدار ها زیاد میشه که دیگه خودتم به این باور میرسی که این اتفاق نباید بی افته. این اتفاق شاید اتفاق بدی هم نباشه ولی حتما به صلاح تو نیست که بی افته و تو هر کاری هم بکنی این اتفاق نمیافته! ولی تو اینقد سماجت میکنی تا این اتفاق بی افته! ولی گاهی اوقات هم هست که تو به دلت نیست این اتفاق بی افته و اون وقته که کوچکترین مسئله رو برای خودت یه نوع هشدار و نشونه میبینی! این هشدار کوچیک اینقدر بی اهمیته که تو خیلی راحت میتونی ازش بگذری ولی چون دلت به افتادن اون اتفاق نیست، تو اونو به عنوان یه هشدار بزرگ میبینی! و این اتفاق نمی افته چون تو نمیخوای که بی افته!


پی نوشت:مهم نیست چقدر از این حرف ها رو فهمیدی مهم اینه که این حرف ها باید نوشته میشد.

پی نوشت بعد: این دومین باره این اتفاق نمی افته و من به این باور رسیدم که تو دلت نمیخواد این اتفاق بی افته! فقط نمیدونم چرا پیچیده اش میکنی، وقتی خیلی راحت میشه از افتادن این اتفاق جلوگیری کرد.

اضافه نوشت: البته من میفهمم ولی خب یه چیزای هست که دل آدم نمیفهمه!

مجازی

آدم خوبیه، مودبه، یه پسر با نمک داره! یه سایت و فروم هم داره.آدم مذهبی هم هست، همیشه لینک های مذهبی میده، هر چند روز یک بار سلام و احوال پرسی میکنه. خب چند باری توی نمایشگاه ها همدیگه رو دیدیم. یکی دو بار هم محل کارمون اومد(فقط بستنی خورد و رفت). حالا این آدم فالور من شده توی گودر! منم هر چیزی دم دستم بیاد توی گودر شیر میکنم. با این آدم هم رودربایستی دارم خب. اگه بلاکش کنم بد میشه! رویا میگه سوادش به این چیزا نمیرسه! آدم رک و بذله گویی هم هست. باید منتطر تیکه هایی که بهم میندازه باشم!!! به شدت متنفرم از اینکه آدم هایی که بیرون من رو میشناسن، توی دنیای مجازی هم ببینمشون! البته دوستام کاملا استثنا هستن. کلا مخفی بودن وبلاگم و اینکه اجازه نمیدم کسی لینکش رو بزاره توی وبلاگش به خاطر همین موضوعه! شاید اینجا از معدود وبلاگ هایی باشه که خواننده هاش اختصاصین؛ ولی شبکه های اجتماعی رو که نمیتونی به این صورت مخفی کنی! تنها راهش اینه که پرایوت کنی! تازه اونم اگه اجازه بخوان و آشنا باشن که نمیتونی نه بگی!!! ای بابا عجب دغدغه های بیخودی دارم من!


پی نوشت:باورم نمیشه آخرای خونه تکونی باشه!

شعر نوشت:کلمه می شوم
                 شبیه ِ دوستت دارم
                 شبیه ِ تنهایم مگذار!

                 (ع. حسین نژاد)

باخت

هان؟؟؟ چیه؟؟؟ خوب فوتباله دیگه! برد و باخت داره! ما هم که شکر خدا تا صمد رو داریم همه ی باخت ها رو درو میکنیم! مگه من دستم به صمد نرسه! اول با مشت میزنم عینکش رو خورد میکنم، بعد با یه حرکت کاراته بازانه میزنم یه جاییش که نتونه به کسی بگه، بعد دونه دونه موهاش رو میکنم میزارم کف دستش!!!


پی نوشت: ولی از حق نگذریم بازی فوق العاده زیبایی کردن، دمشون گرم، حیف شد که حذف شدن!

پی نوشت بعد: مینویسه فیلم بعدی به رنگ ارغوان، اونوقت فیلم عیار14 میزاره!!! خب من الان کجا برم به رنگ ارغوان ببینم؟!!!

پی نوشت بعد بعد: میگه تو چرا همش آنلاینی؟ داری چه کار میکنی؟(من بیچاره!)

مکالمه

- الو!

=سلام

-سلام

=خوبی؟

-ممنون تو خوبی؟

=چه خبر؟خوش میگذره!

-بد نیست! به تو خوش میگذره!

.

.

.

و آغاز یک مکالمه ی ساده و خودمونی که بیشتر از سه چهار دقیقه هم طول نمیکشه! اما...! اما آرامشی بعد از این مکالمه روی قلبت میشینه که سه چهار روز، تو رو تحت تاثیر قرار میده!!!(دلیلش چی میتونه باشه؟)

توله(طوله)

در رو که باز کردم، توی نی نی لای لایش(همون کریر) بود و دست راستشو تا مچ کرده بود توی دهنش. گفتم سلام قربونت برم! یهوو یه لبخند خوشگل تهویلم داد. منم نتونستم خودمو کنترل کنم و پریدم سمتش و گفتم بی شرف اینجوری بهم نخند! باز خندید، داشتم میگفتم طوله.... که یهو باباش از توی اتاق اومد و من در یک عملیات جسورانه گفتم کوتوله، فسقلی، جیگیلی و از این حرفا. مامان همیشه میگه به این بچه ها فحش نده ولی کیه که گوش بده. شب که بغل باباش بود و داشت برای باباش نطق میکرد، باباشم نتونست تحمل کنه و جلو همه بهش گفت طوله سگ من! دیگه منم عذاب وجدان نداشتم واسه خراب کاریم! میگن بچه که شش ماهه میشه خوردنیه، واقعا راست میگن. لذتی وصف نشدنی داره غذا دادن به بچه ها! اینقد ذوق کردم وقتی همه ی شیر و بیسکویت مادرش رو خورد. میوه هم بهش دادم تازه. تا قبل از این چیزی بهش نمیدادیم و بغل کردنش سخت بود ولی الان جیگری شده واسه خودش. وقتی دو تا دستاشو با هم میکنه توی دهنش، قیافه اش واقعا دیدنیه. اون شب یادم رفت دوربینم رو ببرم وگرنه چند تا عکس خوشگل از نگار مینداختم و شیر میکردم.


پی نوشت: تو توی خواب من چه کار میکردی؟؟ هان؟ اگه توی بیداری به خواسته ات نرسیدی عوضش توی خواب بهش رسیدی اونم چه رسیدنی(گاهی از ته دلم میخواستم که خواب هام حقیقت داشتن)

شعر نوشت: چه بی تابانه می خواهمت، ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری...‏(شاملو)