عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

پست خاله زنکی

دیروز توی مهمونی تولد مرجان، یه سری از دوستاش بودن که ما تا حالا ندیده بودیمشون، یا فقط اسمشونو شنیده بودیم، من و سارا یازده نشده خونه مرجان اینا بودیم! از جمع دوستانه ی ما همه بودیم غیر از حمیده، خدایی خیلی خوش گذشت. داشتم از دوستایی که ندیده بودم میگفتم! اول که اومدن خیلی خودشونو گرفتن و با پشت چشم نازک کرده رفتن و نشستن! بعد از نهار که یه کمی یخشون باز شد، از خودشون گفتن که ما بیشتر باهاشون آشنا شیم! یکی از دوستای مرجان اسمش س بود، همسن ما بود ولی بچه اش شش سالش بود، با یه ذوقی میگفت که وقتی عروسی کردن سه ماه بعد بچه اشون به دنیا اومد، حالا جلوی همین بچه ی شش ساله، از دوست پسرهاش و اینکه چطور سرش دعوا میکردن تعریف کرد، میگفت از چهارده سالگی با یه پسره دوست بوده، بعد هجده سالش که میشه یکی میاد خواستگاریش، و همزمان با هر دوی اینا ارتباط داشته! میگفت حتی بعد از عقدشون هم دوست پسرش ولش نمیکرده و مدام مزاحمش میشده. آخرشم شرط میکنه که اگه یکی از دوستای خودت رو بهم معرفی کنی اونوقت کاری بهت ندارم، اونم یکی از دوستاشو معرفی میکنه و جالب اینجاست که دو ماه بعد اینا با هم ازدواج میکنن، بعد دوستشم بر میگرده بهش میگه شوهرم گفته با تو ارتباط نداشته باشم تو صلاحیت نداری! همچین ذوق میکرد و میگفت که نگو! به قول سارا اینا صلاحیت مادر شدن رو هم ندارن
دوست بعدیش ب بود، چند ماه پیش عقد کرده بود، اونم با هیجان تعریف میکرد که هنوزم پسرهای دانشگاه میان سراغش و خواستار دوستیش میشن! میگفت یه روز یکی از پسرها اومد و گفت خانوم ب میتونیم با هم دوست باشیم؟! میگفت منم گفتم آقای محترم من نامزد دارم! پسره هم گفته خب منم زن دارم چه ربطی داره! مگه آدمی که تلویزیون داره سینما نمیره!!! یعنی من اگه جای ب بود همچین سینمایی نشون پسره میدادم که خودش حض کنه!
دوست  دیگه ی مرجان دنیا بود ؛ از کلاس کنکور میشناختیمش، ده ماه پیش ازدواج کرد، اون موقع ها یکی از دوستای صمیمیش دوست داییش میشه و چند سالی با هم بودن، وقتی ازش در مورد اون دوتا پرسیدم آهش در اومد، گفت بعد از چند سال داییش میگه بریم خواستگاری ر و من ر رو میخوام! میگه رفتیم خواستگاری و باباش گفت یه سری مشکلات هست و بعد از رفعشون در مورد اینا تصمیم میگیریم. گفت بعد از یکی دو ماه ر به دایی دنیا میگه که اون بیست میلیونی که برای سرمایه زندگیمون جمع کردی رو بده به من، به عموم بدم تا باهاش کار کنه و سهم ما رو بده! دایی دنیا هم این کار و میکنه و بعد از یکی دو هفته دیگه از ر خبری نمیشه! هر چی میرن دنبالش هیچی به هیچی! آخرشم وقتی دنیا ر رو پیدا میکنه و میگه لا اقل پول داییم رو پس بده ر میگه مدرک بیاره که پول دست من داره! تا من پولش رو بهش بدم!!! عجب آدم هایی پیدا میشنا! خدایی ر یکی از مظلوم ترین آدمایی بود که دیده بودم.
یکی دیگه از دوستای مرجان م بود که خیلی مرموز بود، هیچ حرفی هم نمیزد، آخرشم بعد از مراسم کیک و کادو اون دوتای دیگه (س و ب) رو برداشت و رفتن توی اتاق مرجان سیگار کشیدن! کلی مرجان رو نصیحت کردم که با اینا نگرده و اون گفت که تا حالا ندیده اینا سیگار بکشن! آخر مجلس بعد از خوردن بستنی فهمیدیم که ب خودش رو ساخته که نتونسته بود یه لحظه هم رو ی پا بند شه!!! خلاصه من و سارا و سمیه و مرضیه ، سالم ترین دوستای مرجان بودیم!!!


پی نوشت: کتاب جزیره سرگردانی رو شروع کردم، هنوز سی صفحه نگذشته که عاشقش شدم

پی نوشت بعد:قلب تو با قلب من آکنده است / دوستی من و تو تا ابد پاینده است(دیروز باهات خوب برخورد نکردم، میدونم، ولی تقصیر خودت هم بود)

smsنوشت:بزرگترین افسوس آدم این است: "می خواهد اما نمی تواند، و به یاد می آورد روزی را که می توانست اما نخواست"

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 ب.ظ http://narkand.blogspot.com

میگم عجب دخترهای باحالی بودن اینا،‌ شماره نداری ازشون؟ (اسمایلی کسی که شوخی بیمزه می‌کنه)

چه دیر آمدم، به خدا ذهنم درگیره وحشتناک!

شما باهاشون چه کار داری؟؟؟ بگم نسرین بیاد!!!

برات دعا میکنم زودتر به آرامش برسی

حاج‌مسیح! جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ب.ظ http://viwio.com/Masih

سلام،
نوزده‌اردیبهشتُ فراموش نکردیما!

همزادی دیگه

ندا شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ http://zolaletabnak.blogfa.com/

شما لطف کن دیگه این جور جشن تولدارو نرو. اصلا به کلاس کاریت نمی خوره. جدی گفتما. اصلا خوشم نیومد.
در ضمن مگه می شه من یه کتابی معرفی کنم که خوب نباشه٬ به پای سووشون نمی رسه ولی خیلی قشنگه

خب من نمیدونستم اینجوریه
نه جون تو تا حالا هر چی معرفی کردی بیست بوده
فکر میکنم این از سو و شون بهتر باشه چون اینو بعد از سووشون نوشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد