کتاب قطوری بود این کتاب، راستش برام خیلی جذاب نبود، شاید اگر از کارهایی که جهان خانوم یا همون نواب علیه همسر محمدخان قاجار بی اطلاع بودم، بیشتر مجذوبش میشدم! باز هم ناگفته هایی داشت که نمیدونستم، از همه مهمترشون اینکه اصلا ناصرالدین شاه فرزند محمدشاه و مهدعلیا نبوده و این پسر رو خریدن، شاید به خاطر این مورد باشه که مهدعلیا دلش اومد بچه های ناصرالدین شاه رو بکشه! عکس های مهدعلیا رو دیدم، بهش میومده یه همچین آدمی باشه ولی دیگه نه تا این حد، آخر کتاب هم ناصرالدین شاه دستور میده بکشنش که نمیدونم تا چه حد صحت داره! یکی از نکته های جالب این کتاب، داستان های اساطیری بود که نقل شده و من تاحالا نشنیده بودم! و نکته ی دیگه ی این کتاب شعر های ناصرالدین شاه بود که برای جیران گفته بود و من تاحالا این یکی رو هم نشنیده بودم!
من همیشه عاشق امیر کبیر بودم، خیلی دوسش داشتم، چون مرد بزرگیه، بیشتر از هر کسی دلسوز بود برای این مملکت، ولی یه چیزی این جا چهره ی دوست داشتنی امیرکبیر رو برام مخدوش کرد. میدونی چی بود؟ اینکه امیر کبیر وقتی عاشق عزت الدوله میشه، زنش رو که ازش بچه هم داشته طلاق میده و بعد عزت الدوله رو میگیره! حالا میخوای امیرکبیر باش! توی سن پنجاه و از این کارا!!!
خلاصه اینکه این کتاب مثل همه ی کتاب های تاریخی، عاری از هر گونه نوشته یا بندی بود که بخوای زیرش خط بکشی و از خوندن چندباره اش لذت ببری، ولی اگه دوست داری مهدعلیا و غلط های زیادیش رو بهتر بشناسی و بخونی، این کتاب خوبی بود!
کاش تاریخ رو هم تو دبیرستان اینجوری درس میدادن، همیشه از حفظ کردن اسم یکسری سلسله و پادشاه متنفر بودم.
از سری کتابهای تاریخی، بغداد خاتون هم بد نیست، نمیشه گفت عالیه، اما داستان کِشندهای داره ضمن اینکه اطلاعات خوبی هم به آدم میده
من تاریخ سوم دبیرستان ترم اول اینقد بد دادم که گریه کردم، آخرشم دبیرمون بهم 12 داد
دیگه کشش خوندن کتاب تاریخی ندارم خب
این کتاب یک رمان تاریخیه.یعنی این چیزایی که میگی همش داستان سرایی هست که به تاریخ متصلش کردن.
نویسنده کتاب جناب آقای حسن بیگی در صفحات اول کتاب این نکته رو تذکر دادن.