عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

مای لاو

دیروز غروب با ندا یک ساعتی رو توی بوفالو(پاتوق همیشگیمون) نشستیم و صحبت کردیم، همچنان داشتیم صحبت میکردیم که صورت حساب رو آوردن سر میزمون و با زبون بی زبونی گفتن که بسه دیگه پاشید برید، این شد که حرفامون نیمه کاره موند و پاشدیم و اومدیم خونه. خدا خیرشون بده، دیروز فهمیدم متروی چهاراه ولیعصر راه افتاده و من نیم ساعته رسیدم خونه. دیروز خیلی چیزای دیگه هم فهمیدم، کلی فحش الان روی دلم نشسته. دیروز یه خبر وحشتناک هم شنیدم که تا الان نمیدونستم، آقای ی یکی از بهترین مردهاییه که تا حالا دیدم، درسته یه کم زیادی لارجه ولی اخلاقش بیسته، تازه استقلالی دو آتیشه هم هست، اون روزها وقتی بازی استقلال و پرسپولیس بود، کلی با ندا کل کل میکردن، آقای ی آقای مهمیه، خیلی آگاه و کار بلد، یکی از اعضای مایکروسافت هم هست، خلاصه اینکه نمیتونم بگم قضیه چیه الان
ساعت شش و ربع خونه بودم، تا آخر شب یه شور و شوق خاصی داشتم، من دوست زیاد دارم، دوستای دوران دبیرستانم، دوستای دانشگاهیم، دوستای اینترنتیم، دوستایی که قبلا همکارم بودن ولی عشقم یه چیز دیگه است، بودنش و خندیدنش و حرف زدنش ... همه چیش با بقیه فرق میکنه. اینه که وقتی میبینمش طبیعیه اینجور سرخوش بشم.

پی نوشت:امروز آرایشگاه رو بیخیال شدم که دعای عرفه رو بتونم بخونم!

نظرات 2 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ب.ظ

الهی قربونت برم دیروز یه جوره دیگه رفتم خونه. مامان گفت خدا خیرش بده چه دوست خوبی داری. مرسی که سنگ صبورمی مرسی که به حرفام با تمام وجود گوش میدی. برام دعا کن خیلی دعا کن

فدات بشم الهی، اگه به من باشه دوست دارم در هفته دو سه بار با هم قرار بزاریم
امروز یک عالمه برات دعا کردم

سعید چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ http://narkand.blogspot.com

الآن کلی کنجکاو شدم بدونم این آقای ی کیه؟ می‌میرم از فضولی

الهی بمیرم براش دوباره یادم افتاد :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد