عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

خاله بهار

چند روز پیش، دوستای مامانم اومده بودن اینجا، بعد یکیشون با بچه اومده بود، دخترشم کلاس سوم ابتدایی بود،  خیلی شلوغ میکرد، گفتم بیا برات کارتون مو طلایی بزارم ببین، گفت باشه، همین که پینکی رو آوردم، گفت خاله میشه کارتون رو بعدا ببینم و الان بریم توی صفحه فیس بوک!!!!!!! ما در زمان ده سالگی توی چه فازی بودیم و بچه های الان تو چه فازین!
امروز که برای دومین بار رفتم مهد، عکس العمل بچه ها جالب بود. پسره میگفت خاله ما دیشب که میخواستیم بخوابیم همش به شما فکر میکردیم؛ دختره میگفت خاله ما شما رو دوست داریم، نمیدونیم شما هم ما رو دوست دارین یا نه! اون یکی دختره میگفت خاله امروز ساعت و انگشتر دستت کردی ولی دیروز دستت نبودا! یکی دیگه از دخترا گفت خاله دیشب دعا کردم شما همیشه بیای اینجا! حالا من دیروز هیچ کاری انجام ندادما، فقط نشسته بودم، باز امروز یه خودی نشون دادم و مربی هم کارم رو پسندید و گفت از کارت راضیم و اگه اون کارت جور نشد حتما به کمکت نیاز دارم!

پی نوشت: برای هفته ی دیگه کلی برنامه چیدم، هنوزم که معلوم نیست چه کاره ام! یه جورایی لنگ در هوام الان

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://thatdayevening.mihanblog.com

میگم نکنه اینها مثه تناردیه باشن، اولش کار رو آسون نشون بدن، بعد بندازنت تو یه سیاهچال هی ازت کار بکشن؟

الآن خودت بیشتر دوس داری کجا بری؟

والا نمیدونم
کلا بچه ها اولش خوبن، بعد روی اعصابن

سوالت سخته خب

[ بدون نام ] جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ

کارتن موطلایییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منظورم همون ژولیده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد