عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

باخت

ای خدا! اگه میخوای به کسی چیزی بدی اول جنبه اش رو بهش بده بعد خود اون چیز رو!

جون داداش اگه ما برده بودیم اینطوری فحاشی نمیکردیم که اینا دارن میکنن! ما ها اینقد متواضعیم که به روی تیم مقابل نمی آوردیم، نه اینکه کلی براش پیغام بفرستیم و تحقیرش کنیم!

حالا هیجانات شادی و پیروزی سوای فحاشی و تحقیر کردنه! (مثلا پیغام استاتوس مربوط، یا تغییر دادن رنگ فونت و بزرگ کردنش ایش)

حالا باختیم که باختیم، همینجوریش ما خودمون غم زده هستیم، نمیخواد شما داغ دل ما رو تازه کنید!

کلا به نظر من این باخت هم از سر این صمد زیادی بود! من که از اولش با این آقا مشکل داشتم. نمیدونم چرا تیم هر وقت مربی کم میاره، میره سراغ این مردک!

تازه شانس آوردم امروز تنهایی فوتبال تماشا کردم، تازه وسطاشم به خاطر خوردن داروهای جور واجور خوابم برده بود!

ولی جدا نوش جونتون این پیروزی ! انصافا بازی هر دو تیم در یک سطح بود، هم اشتباه هاتشون هم تکنیک هاشون. تیکه ها و گیر دادن های عادل به دایی واقعا شنیدنی بود! از بس همدیگه رو قبول دارن!!!




پی نوشت: میگوید دردی ست که جز بوسه درمان ندارد!


داربی

هیچ شوق و اشتیاقی برای بازی فردا نداریم! وقتی نتیجه از قبل معلومه شوق برای چی؟!!!

قبلنا هر وقت داربی برگزار میکردن، مینداختن آخر هفته! ولی اینبار چطور شده افتاده چهارشنبه!!!

ولی عجب کیفی میداد جمعه ها وقتی همه دور همه جمع میشدیم خونه ی بابا جلال اینا و بساط تخمه خوردن و جیغ جیغ کردن به راه بود، مامانی میگفت با همسایه پایینی مسابقه گذاشتین که ببینین کدومتون صداتون بیشتره!

اون موقع ها من تنها دختر استقلالی بودم وسط پسرا و مردا، بعد از گل زدن استقلال جیغ و داد میکردم، ولی الان خوشحالم که خاله بزرگه ام هم به گروه ما ملحق شده! دختر عمه ام (که با هم تو یه دانشگاهیم) هم علی اینا استقلالیش کردن. تعدادمون محدوده ولی ما بیشماریم!

خلاصه اینکه فردا فکر کنم تنهام و خواهری و داداشی تو یه جناح! مامان هم طرفدار هر دو تیمه! بابا هم که اصلا فوتبال ایرانی رو قبول نداره.



پی نوشت: مامان اصرار داره بک گراند پینکی رو مزین کنم با عکس خودم

پی نوشت بعد: هنوز سرما خوردگی کامل از بدن اینجانب رخت بر نبسته!

smsنوشت: یک سوال به سوال های شب اول قبر اضافه شده:: در کدام خوشه عدالت قرار داشتی؟(راستی ما خوشه 2 شدیما)

شعر نوشت: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم / توی آمار که از خوشه یک افتادم

                  خوشه دو نتوانست نگه داشت مرا / بردم از فقر توی خوشه سه جا دادم

                  توپ توپ بود مرا وضع و نمی دانستم / حال دانستم و از شوق به حوض افتادم

                  گر به تدبیر کنون حذف شده یارانه / از سر صبر به سجده و شکر افتادم

                  گر توکل کنی و قانع و شاکر باشی/ خود کفایت کند او، گفت چنین استادم



اضافه نوشت:با صدایی گرفته و بینی کیپ، چشمانی نیمه باز، از همینجا برد پرسپولیس رو به پرسپولیسی ها مخصوصا عزیز دلم تبریک میگم! ما که بخیل نیستیم آقا


سی تی اسکن بدون تزریق

کلا امروز تاریخ قشنگی داشت!۸۸/۱۱/۱۱

امروز وقتی برای سی تی اسکن، رفتم توی اون لوله ی متحرک(حالا تخت متحرک بودا نه لوله) نزدیک بود سکته بزنم! وقتی با باند و چسب و فوم محکمم کرد و خودش رفت توی اتاق دیگه و من موندم و اون لوله ی وحشتناک، قشنگ چهارده معصوم رو آوردم جلوی چشمم!

حس بدی بود، خیلی وخشتناک!!! دکتر هم مثل این فیلم آقای هفت رنگ، فامیلیش کامران بود. کامی جون مطمئنم کرد که چیز خاصی نیست و عصبیه ولی برای اطمینان بیشتر سی تی اسکن هم نوشت که چهارشنبه جوابش آماده میشه!




پی نوشت: از صبح تا حالا دارم فکر میکنم فردا چی بپوشم، هنوزم به نتیجه ای نرسیدم! خب چی بپوشم!

پی نوشت بعد: بهم میگفت تو چرا به جای . از ! استفاده میکنی؟!!! راست میگه ها! توی جمله هام از ! زیاد استفاده میکنما!

پی نوشت بعد بعد: گوشیم رو گرفته و میگه اینا کین؟ میگم کیا؟ میگه این اسما دیگه! کرونی، کلیرک، سندس، جینگیل، اینجینیر، مدیکو، عسلی و عسلک، دینکی و ...!

پی نوشت بعد بعد بعد: ملالی نیست جز وصل شدن موبایل شما!!!

درد و مرض

دیشب به آتنا میگم بچه نیا روی سر و کول من! اینقد من و ماچ نکن! اینقد نیا توی صورتم! اینقد بهش اینا رو گفتم تا بالاخره باهام قهر کرد! هر وقت سرما میخوره و میاد کنارم منم ازش میگیرم!

از صبح تا حالا به خاطر خوردن قرص های آنتی هیستامین و استامینوفن و سرماخوردگی عینهو منگ ها افتادم یه گوشه!

دیشب برای چندمین بار اون سر درد اومد سراغم! با دکی که صحبت کردم گفت چیز خاصی نیست ولی پیش یه دکتر مغز و اعصاب برو! این شد که وقت گرفتم واسه دکتر مغز و اعصاب! البته خودم بهتر از هر کسی میدونم عصبیه!!!

از درد و مرض که بیایم بیرون میرسیم به استرس دیدن نمره ها! هر روز وقتی میخوام سایت یونی رو باز کنم کلی استرس میگیرم! ولی الان یه نفس راحت میکشم و خدا رو شکر میکنم. همه ی نمره ها قابل قبولن به جز زبان که در محدوده ی خط قرمزه!!!

میبینم که یک هفته تعطیلی در پیش داریم و به احتمال نود درصد عازم شمالیم! این بار سعی میکنم عکسای خوب بگیرم و بیارم اینجا شما هم ببینید!

دوست دارم تنهایی بریم شمال، ولی همیشه چهار پنج تا ماشین میشیم موقع رفتن!

گفتم شمال و یاد عید افتادم و اون اس ام اسی که کنار دریا فرستادم! امروز هم حرفش رو زدیم! (لینک به پی نوشت)

خدایی من الان پی بردم در مملکتی چونان بهشت به سر میبرم! هر کی رو میبینی خوشه3!!! اصلا ما مردم خوشه 2 و 1 هم داریم مگه؟ البته من هنوز نمیدونم ما کدوم خوشه ایم، چون هنوز نشون نمیده!




پی نوشت: اگه قراره هر حرفی رو که به شوخی میزنم، توقع عملی بودنش رو داشته باشی، به جون تو دیگه از این حرفا بهت نمیزنم، هر چند هنوزم از دستت کفری ام بابت هفته ی پیش! ( هر چی هم گفتی خودتی)

پی نوشت بعد: خدایا همه ی اون مادرانی رو که نگرانند رو از نگرانی درشون بیار!

پی نوشت بعد بعد: من میگم اگه خدا به کسی بچه نمیده نباید به زور از خدا بچه بخوان! با این حرفم میزنه زیر گریه!!!!

خودمونی

دیشب موقع تماشای فیلم "آخرین گره خورشید"،وقتی بازیگره گفت: وقتی میخندید، یه چال کوچولو روی گونه سمت چپش می افتاد؛ مامان و مادر بزرگم به اتفاق به من نگاه کردن و گفتن تو رو میگه ها!! منم این شکلی شدم(با چال روی گونه چپ)


از قرار معلوم جمعیت و تربیت بدنی رو هم که فکر میکردم می افتم بالای دوازده شدم.


دوشنبه هفته ی دیگه با مینا خونه ی مریم اینا دعوت شدم. آخر هفته ی دیگه هم خونه ی مرجان اینا پارتی داریم، از اون پارتی های حسابی که دو تا تولد هم توی خودش داره.


اصلا چه معنی داره کسی که سیم کارتم به نامش بود بره و سیم کارت رو تعلیق کنه!!! کلی درد سر کشیدم تا فهمیدم منظورش از این کار این بوده که من برم به نام خودم بزنم. خب عینهو بچه ی آدم زنگ میزدی میگفتی دیگه! اگه بدونی چقد سختم بود وقتی توی شهر غربت بی موبایل شدم!!!


به یک بازی بیشرمانه دعوت شدم ولی کلا من از این بازیا نمیکنم خب!

یه بازی دیگه هم بود که عکس محتویات کیف بود، که یادم رفته بود انجام بدم، ولی کلا مطمئنم محتویات کیفم توی یک عکس معمولی جا نمیشه و حتما احتیاج به پانورما داره.


دیروز وقتی استاد گفت فایل های تحقیقاتتون رو هم برام ایمیل کنید، با اعتراض بی نظیر دانشجویان محترم مواجه شد؛ اون موقع بود که فهمیدیم همه ی بچه ها تحقیقاشون رو خریدن و کسی فایلش رو نداره.(خدایی کلاس نمونه یعنی کلاس ما)


دیشب عادل هیچ جوابی نداشت برای توجیه اینکه چرا ییهو درصد طرفدارای پرسپولیس رفت بالای پنجاه درصد!!!! ولی کلا از وقتی این طرفداران تراکتور سازی رو نشون میده برنامه جذاب تر شده





پی نوشت: امروز دکلمه ی عمو خسرو، به نام  "زیبا" رو دریافت کردم که فوق العاده بود، پیشنهاد میکنم شما هم گوش کنید

پی نوشت بعد: نیو نیل وارنیش اند نیو مسیج

sms نوشت: اندکی عاشقانه تر زیر باران بمان، ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند(ذوق زدگی به خاطر دو قطره بارون)



اضافه نوشت: به قلم فرزانه شیدا


                     سکوتت را نمی بخشم

                     سکوتت را نمی بخشم که در آتشگه این معبد عشق

                     که سوزان تر ز آتش، شعله ها دیدم

                     تو از این شعله، شمع ِ غصه ی دل را

                     فروزان کرده ای؛ آنگاه...

                     براه خود روان گشته، مرا تنها رها کردی

                     که سوزد این دلم

                     با شمع اندوه فروزانی

                     که دستانت، درون سینه ام افروخت...

                     در این آتشکده در سوز تنهایی

                     ترا هرگز نمیبخشم بر این آتش

                     نه حتی آن سکوتت را...