عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

تناقض

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نیستی

http://s1.picofile.com/baharan/Pictures/3951407508_8b960175d8.jpg

عادت کردم به بودنت! به همیشه بودنت، به بودنت از شنبه تا چهارشنبه! یه روز اگه نبودی از هر کی که جلوی چشمم بود سراغت رو میگرفتم! اما حالا! دو روزه نیستی! و من باید به این نبودن هات عادت کنم!

پی نوشت: دیگه با کی در مورد هر چیزی و هر کسی حرف بزنم؟ بی مهابا حرف بزنم؟؟؟

عنوان نداره

تا اطلاع ثانوی نویسنده ی این وبلاگ میخواد بره بمیره بااجازه! خودتون میدونید واسه چی، پس توضیح الکی نمیدم و میرم


پی نوشت: فقط یه معجزه میتونه من رو برگردونه!
پی نوشت بعد: خدایا با ما هم؟!!

تعبیر کن پریشانیم را

تعبیر خوابی پیدا نکردم که تعبیر خواب های آشفته ام را به تو نسبت ندهد!


پی نوشت: فیودوتایچ که نمیدونم کیه و کجاییه میگه "وقتی انسان نمیتواند کلمات مناسب را برای احوالش بیابد چه شکنجه ای را تحمل میکند"
پی نوشت بعد: یه سری حرف ها هست که داره روحم رو میخوره
پی نوشت بعد بعد: حس میکنم دارم فرار میکنم، یا کسی داره فرار میکنه، از چی و از کی نمیدونم! شاید از من!
پی نوشت بعد بعد: دارم به این فکر میکنم که چرا یک رابطه اونقدر قوی نیست که وقتی شرایط برای یک رابطه ی دیگه جور میشه تو مردد میشی برای...

یک روز تلخ

یه روزهایی هست توی زندگی آدم که تلخن! خیلی تلخ! اونقدر که تو هیچ وقت نمیخوای دوباره مزه اش رو بچشی، حتی نمیخوای تصور کنی که نکنه یه وقت مغزت از اعماق خاطراتت، مزه ی اون تلخی رو به یادت بیاره! ولی نا خودآگاه میری به اون روز! همه ی کارهایی که کردی و احساس و استرسی رو که داشتی رو تا دریافت اون اس ام اس، توی ذهنت میبینی!


پی نوشت: امروز هم یکی از همون روزهاست!

پی نوشت بعد: یه سری اندوه ها هست که با هیچ جمله ای، با هیچ نگاهی، با گرمای هیچ دستی، نمیشه تسکینشون داد!