عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

عشق همینجاست!!!‏

تو کجایی؟‏

ریسک

یه وقت هایی آدم ریسک یه سری کارها رو به جون میخره، ولی یه موقع هایی هر چی با خودش کلنجار میره، با هیچ قیمتی حاضر نیست این ریسک رو بخره


پی نوشت: من الان توی موقعیت دوم گیر کردم

دلتنگ

اگه بخوام دلتنگی رو از یک تا ده رتبه بندی کنم، به وضعیت الانم رتبه شش بدم!
الان این همه بی قرارم، اگه به رتبه های بالا تر برسه به کجا میرسم!


پی نوشت: نمیدونم چطور باید بنویسم تا بفهمی دلتنگم

پی نوشت بعد: فکر کنم یک هفته ی دلگیر شروع شد

شکر

داشتم به پارسال همین روزها فکر میکردم! اون روزها تو چه وضعی بودم و الان توی چه وضعی هستم.


پی نوشت: گاهی وقت ها، نه! بیشتر وقت ها با شکر کردن هم نمیتونی حق مطلب رو ادا کنی!

گم شدم

بهش زنگ زدم، میگم من الان توی یکی از بهارستان هام، بین اختیاریه و نوبنیاد؛ چطوری برم دولت؟ بعد از کلی خوش و بش و این حرفا آدرس میده و من دوباره راهم رو پیدا میکنم. چند دقیقه بعد اس ام اس میزنه میگه بهش بگو خوبیت نداره آدم رفیقشو ول کنه وسط خیابون عروسه داریم!!!


پی نوشت: رفیق هم رفیق های قدیم!

پی نوشت بعد: قلعه ی حیوانات رو خوندم، یکی از اون کتاب هایی بود که نمونه ی علنیش رو میشه دید! دوسش داشتم

مکالمه

- الو!

=سلام

-سلام

=خوبی؟

-ممنون تو خوبی؟

=چه خبر؟خوش میگذره!

-بد نیست! به تو خوش میگذره!

.

.

.

و آغاز یک مکالمه ی ساده و خودمونی که بیشتر از سه چهار دقیقه هم طول نمیکشه! اما...! اما آرامشی بعد از این مکالمه روی قلبت میشینه که سه چهار روز، تو رو تحت تاثیر قرار میده!!!(دلیلش چی میتونه باشه؟)